کاش سوره ای به اسم پدر بود

کاش سوره ای به اسم پدر بود
که اینگونه اغاز شود:
قسم بر پینه دستانت ، که بوی نان میدهد.
قسم بر بغض فرو خرده ات که شانه ی کوه را لرزاند.
و قسم بر غربتت، وقتی هیچ بهشتی زیر پایت نیست
دیدگاه ها (۱۱)

مدت‌هاست ایستاده‌ام بر فرازاتفاقی که نمی‌افتد …

به تو فکر کردن مثل یک شربت ریحاندر این تابستان داغبی درنگبه ...

برای برخاستننه دستــــــــی از بـــــــــــــــــرونبلکـــــ...

دوو کیژۆڵەی دووانەی وڵاتی #کوردەواری ، فرە شیرین و نازدارننا...

ما دهه شصتیا نسلی هستیم که درصورت بروز شیطنت بیش از حد

The eyes that were painted for me... "چشمانی که برایم نقاشی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط