یه تیکه کتاب
کتاب روح مجرد ( احوالات سید هاشم حداد )
شاید مصلحت اینه که مریض باشیم
یا تو جهنم باشیم
نمیدونم
بعضی ها میگن باید خوش باشیم
چون کار تو دست خداست
اما من هنوز نتونستم با این قضیه کنار بیام
اگه قرار باشه این هجر برای مدتی طولانی ادامه داشته باشه
اگه هیچ وقت اجازه ندن که از این تضادهای روحیم جدا بشم
از اون بد وجودم جدا بشم
اگه بد وجودم نزاره به وصل تو برسم ...
چجوری راضی باشم به رضای تو ؟!!
خیلی سخته
خیلی
کاش حداقل بدونی یه روز درست میشه همه چی
اما به واقعیت که نگاه میکنی خوب شدن بعید به نظر میرسه !
حاج آقا دولابی میگفت باید پشت در بمونی
حتی اگه راه ندادن
باید مودب بشینی و شلوغش هم نکنی
اما بی صبری ادم نمیزاره که اروم بشینه .
من نه با دنیا اروم شدم و نه با بهشت بدون تو اروم میشم
بهشت بدون تو هم یعنی تنهایی و حسرت
اونم جهنمه هرچقدر هم که سرسبز باشه !
فقط با خودت حال دلمون خوب میشه
که راه به خودت هم بسته شده
شاید ظاهرا همه چیز ساده به نظر برسه
اما هیچ راهی نمیبینم ...
همه ی فال های حافظم هم میگن راه اینه که همین در رو بزنی
و همشون هم از هجر حرف میزنن .
نمیدونم حکمت این درد چیه ...
شاید بریدن از همه آمال و آرزوها ...
شاید به تو رو کردن ...
نمیدونم ...
خدایا این حال منه
بدون هیچ دروغ و دغل و کم و زیاد
نمیدونم چیکار کنم
تو بگو
شاید مصلحت اینه که مریض باشیم
یا تو جهنم باشیم
نمیدونم
بعضی ها میگن باید خوش باشیم
چون کار تو دست خداست
اما من هنوز نتونستم با این قضیه کنار بیام
اگه قرار باشه این هجر برای مدتی طولانی ادامه داشته باشه
اگه هیچ وقت اجازه ندن که از این تضادهای روحیم جدا بشم
از اون بد وجودم جدا بشم
اگه بد وجودم نزاره به وصل تو برسم ...
چجوری راضی باشم به رضای تو ؟!!
خیلی سخته
خیلی
کاش حداقل بدونی یه روز درست میشه همه چی
اما به واقعیت که نگاه میکنی خوب شدن بعید به نظر میرسه !
حاج آقا دولابی میگفت باید پشت در بمونی
حتی اگه راه ندادن
باید مودب بشینی و شلوغش هم نکنی
اما بی صبری ادم نمیزاره که اروم بشینه .
من نه با دنیا اروم شدم و نه با بهشت بدون تو اروم میشم
بهشت بدون تو هم یعنی تنهایی و حسرت
اونم جهنمه هرچقدر هم که سرسبز باشه !
فقط با خودت حال دلمون خوب میشه
که راه به خودت هم بسته شده
شاید ظاهرا همه چیز ساده به نظر برسه
اما هیچ راهی نمیبینم ...
همه ی فال های حافظم هم میگن راه اینه که همین در رو بزنی
و همشون هم از هجر حرف میزنن .
نمیدونم حکمت این درد چیه ...
شاید بریدن از همه آمال و آرزوها ...
شاید به تو رو کردن ...
نمیدونم ...
خدایا این حال منه
بدون هیچ دروغ و دغل و کم و زیاد
نمیدونم چیکار کنم
تو بگو
۵.۰k
۲۰ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.