پارتآخر
پارتآخر
ویوجمین
شنیدهبودمکهجونگکوکدوباره میخوادباات
زندگی کنهبخاطراینکهاتازکوکبچهدارهدلمخیلی
میخواستبچهاتروبینمپستصمیم گرفتمبرم
خونه
خونهکوک
_سلامجمین
×سلامکوکخوبی
_بیابریمبشنیم
جمین
تودلمشورمیزدشایداتوکوکباهمدوباره دعواکردن
چونخونهخیلیساکتبود
_نظرتچیهجکروبکشیم(جکدشمنکوکوجمینه)
جمینجمین کجایی
×هیچیفقطذهنمدرگیره
که صدایهقهقآرومکسیروازآشپزخونهشنیدم
پسبلندشدمرفتمسمتآشپزخونه
_جمینکجامیری
ویوجمین
رفتمداخلآشپزخونه بااتیکهداشتشیشه
ظرفهاییشکستهروجممیکردروبرو شدم
کنارشنشستمکهسرشرواوردبالا
محکمبغلشکردمکهاونمبغلمکرد
×گریهنکنمناینجامنمیزارمهیچاتفاقیبراتبیوفته
+هقققولمیدیییهق
×آره
ویوکوک
باصحنهییروبرومکاملاًجاخورده
بودمجمیناتروبغلکردهبود
یهوجمینبلندشد
×میخوامخواهرمروباخودمببرم
_اونزنمنهتوحقنداریجاییببریشفهمیدی
×اگهنبرشتومیکشیش
کهکوکجلوجمینبههقهقافتادروی
دوتازانوهاشافتاد
_منهقمجبورم کهباهاشبدباشموگرنهمیکشنش هق
نمیخوام اتروازدستبدم😭
×چیداریبراخودتبلغور میکنیدرستبگوبفهمم
_جمینجکتهدیدمکردهکهاتروهقمیکشه
واسهمیخوام بکشمش
×چهخوبپسباهمجکرومیکشیم
کهبعدکوکفورًرفتسمتومحکمبغلشکرد
_ات هقمنوروببخشهق
+باشهتوشوهرمینبایدگریهکنی
اتاشکایکوکروبادستاشپاککرد
کهکوکلباشروگذاشترولبایات
×بسکنیدکفترهاییعاشق
اتوکوکخندیدن
پرشزمانیبه۲سالبعد
کوکواتزندگیخوبیدرکنار همدارنوصاحبیهبچه
دیگهشدنواسمشرویونجینگذاشتن
وجمینهمتشکیلخانوادهداده
پایان
ویوجمین
شنیدهبودمکهجونگکوکدوباره میخوادباات
زندگی کنهبخاطراینکهاتازکوکبچهدارهدلمخیلی
میخواستبچهاتروبینمپستصمیم گرفتمبرم
خونه
خونهکوک
_سلامجمین
×سلامکوکخوبی
_بیابریمبشنیم
جمین
تودلمشورمیزدشایداتوکوکباهمدوباره دعواکردن
چونخونهخیلیساکتبود
_نظرتچیهجکروبکشیم(جکدشمنکوکوجمینه)
جمینجمین کجایی
×هیچیفقطذهنمدرگیره
که صدایهقهقآرومکسیروازآشپزخونهشنیدم
پسبلندشدمرفتمسمتآشپزخونه
_جمینکجامیری
ویوجمین
رفتمداخلآشپزخونه بااتیکهداشتشیشه
ظرفهاییشکستهروجممیکردروبرو شدم
کنارشنشستمکهسرشرواوردبالا
محکمبغلشکردمکهاونمبغلمکرد
×گریهنکنمناینجامنمیزارمهیچاتفاقیبراتبیوفته
+هقققولمیدیییهق
×آره
ویوکوک
باصحنهییروبرومکاملاًجاخورده
بودمجمیناتروبغلکردهبود
یهوجمینبلندشد
×میخوامخواهرمروباخودمببرم
_اونزنمنهتوحقنداریجاییببریشفهمیدی
×اگهنبرشتومیکشیش
کهکوکجلوجمینبههقهقافتادروی
دوتازانوهاشافتاد
_منهقمجبورم کهباهاشبدباشموگرنهمیکشنش هق
نمیخوام اتروازدستبدم😭
×چیداریبراخودتبلغور میکنیدرستبگوبفهمم
_جمینجکتهدیدمکردهکهاتروهقمیکشه
واسهمیخوام بکشمش
×چهخوبپسباهمجکرومیکشیم
کهبعدکوکفورًرفتسمتومحکمبغلشکرد
_ات هقمنوروببخشهق
+باشهتوشوهرمینبایدگریهکنی
اتاشکایکوکروبادستاشپاککرد
کهکوکلباشروگذاشترولبایات
×بسکنیدکفترهاییعاشق
اتوکوکخندیدن
پرشزمانیبه۲سالبعد
کوکواتزندگیخوبیدرکنار همدارنوصاحبیهبچه
دیگهشدنواسمشرویونجینگذاشتن
وجمینهمتشکیلخانوادهداده
پایان
- ۷.۰k
- ۱۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط