حکایت کن

حکایت کن ...!

از بمب ‌هایی‌ که ،
من خواب بودم و افتاد ...!

حکایت کن ...!

از گونه ‌هایی‌ که ،
من خواب بودم و تر شد ...!
دیدگاه ها (۱)

گمت کردم ...!مانند لبخندی ؛در عکس‌های کودکی‌ام ...!

و شاید سالها بعد ...!خدا به جبران تمام دردها و سکوتهایم ،پاد...

امشب از خواب خوش گریزانم ،که خیال تو خوش تر از خوابست ...!👤 ...

تقدیر چنین بود که در معرکه؛ سهراب!در خون که تپیدی بشناسی پدر...

ترکیدن بمب در فروشگاه _ ایده بعدی رو تو کامنت کن

چیز هایی که قبل از خواب بهش فکر میکنم😆🤔

آخه این چه خواب هایی ی که من می بینم😂😅

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط