چقدر دلتنگ کوچ باغ بودم

چقدر دلتنگِ کوچھ باغ بودم
دلتنگ سبزیِ درخت بادام؛
عِطر گل‌های یاس؛


_خاتون شعر؛حضرت اعجاز بیتِ من
پلکی بزن که میل مسلمانی‌ام بوَد

+هنوز خیلے از دلرباییِ چھارخونھات نگذشتہ‌ها :)..؛

_خب چون که ما زود زود دلمون واسھ اناری ڪردن لُپ‌های شما تنگ میشه ツ

-یا الله یا الله

سیدِ دلنشین‌مون بود
پیرمرد‌ عزیزی که صاحب این کوچھ باغ بود؛
میلِ مصاحبت باهاش دلمون رو معطر میکرد؛

الحمدالله به ‌صرف چای کنارمون نشست؛

- پسرم؛ چایی رو با چی بدم خدمتت؟
نبات یا قند؟!


_سید جان؛
تکه قند است نبات است شکر دارد او
یک عدد چایی و او لطف بفرما آقاツ
و اشارھ ای به من کرد..؛

کوچھ باغ شاهد خندھایِ بلند سید و لُپ های اناری من بود ..؛

امان از محبوب #مَه_جَبین
@mahjabinn 🍃
دیدگاه ها (۲)

تابِ زلفت میدهے دل در تلاطم افکنے؟!..؛

جادھ کوته کن که مِیلت کرده‌ام ..؛

من غزل‌زادھ مژگانِ پُر از تابِ توام..؛♡

برای مَــن ...دوست داشتنـــت ؛ شعریســت ؛ کلاسـیک ... که بهم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط