اگر میدانستم این آخرین دقایقی است که تو را میبینم به ت

اگر می‌دانستم این آخرین دقایقی است که تو را می‌بینم، به تو می‌گفتم «دوستت دارم» و نمی‌پنداشتم تو خود این را می‌دانی. 
همیشه فردایی نیست تا زندگی فرصت دیگری برای جبران این غفلت‌ها به ما دهد. کسانی را که دوست داری همیشه کنار خود داشته باش و بگو چقدر به آن‌ها علاقه و نیاز داری. مراقبشان باش.

به خودت این فرصت را بده تا بگویی: 
«مرا ببخش»، «متاسفم»، «خواهش می‌کنم»، «ممنونم» و از تمام عبارات زیبا و مهربانی که بلدی استفاده کن. هیچکس تو را به خاطر نخواهد آورد اگر افکارت را چون رازی در سینه محفوظ داری.
خودت را مجبور به بیان آن‌ها کن. 
به دوستان و همه‌ی آنهایی که دوستشان داری ، بگو چقدر برایت ارزش دارند.
اگر نگویی فردایت مثل امروز خواهد بود و روزی با اهمیت نخواهد گشت. 

گابریل گارسیامارکز
دیدگاه ها (۱)

اولین باری که دزدی کردم هفت سالم بود، شایدم هشت سال، لقمه ها...

فکر میکنی به همین سادگی ها همه چیز درست میشود و می توانم تحم...

کاش همان بارِ اول که دیدمت، همان جا پیشانی‌ات را می‌بوسیدم و...

ما جوان های امروز، منظورم رده سنی بیست تا سی ، تقریبا سه دست...

خودت را تماشا کن، بی قضاوت،فقط تماشا کن !چقدر محتاج تحسین هس...

یادته همیشه می گفتم دوس دارم از دور ببینمت؟ بعد تو لجباز می ...

game of love and hate(part 28)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط