عاشقانه های پاک

.عاشقانه های پاک
.
بسم الله
خانواده اش مخالفت کردند و بیشتر از همه خودش؛
می گفت: «مهریه را باید پرداخت کرد و اگر در حد توان من نباشد، اساسا این ازدواج درست نیست.» بالاخره پدرم رضایت داد که یک جلد کلام الله مجید، یک شاخه نبات و صد هزار تومان پول مهریه ام باشد. 
شب ازداواجمان، آقا محمود مصمم بود مهریه را همانجا بپردازد. من هم که بنایم نبود اول زندگی ایشان را به سختی بیاندازم، گفتم: «مهریه من یک جلد کلام الله مجید و یک شاخه نبات است؛ بقیه اش را می بخشم.»
#شهید_محمود_نوریان (خدا بود و دیگر هیچ نبود؛ صفحه ی 52)
@loveshq
#عاشقانه #عشق #عشقبازی #هوای_دونفره
#فکرنو
دیدگاه ها (۴)

.عاشقانه های پاک.انکحتُ... عشق را و تمام بهار را !زوّجتُ... ...

عاشقانه های پاکسر درس ریاضی ناگهان یاد تو افتادمتمام پنج های...

عاشقانه های پاکبه جدّم قسم من شهیدمیشم...ازبچگی کارکرده بودم...

عاشقانه های پاکاز کاسه ی چشمان تو افتاده اناریای کاش فقط در ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط