عشق

عشق

پیرهنم را صاف می کرد

دهانم را می آراست

لهجه ام را بی شیرینی باد در می آورد

( وقتی دو برگ صنوبر را بر هم می کشید ) 


و من از عبورش

از ناخن تا مو 

مبعوث شعر تری می شدم...

#D-#F
دیدگاه ها (۲۲)

00:00️💜 💜 00 : 00ساعت صفرعاشقیدو قـلـب دارم !یکی در طرف چـپ...

صبح یعنیبه نفس های تو پیوند شدن صبح یعنیپر از ا...

ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺭﻡ ببرمت یه جابی شلوﻍﺧﯿﻠﯽ ﺷﻠﻮﻍﻭﺍﯾﺴﺘﻢ ﺍﻭﻥ ﻭﺳﻂ ﻧﮕﺎﺗ ﮐﻨﻢ!...

أنا أحُب إلیکَ یا حبیبتی مَثَل ِریاحَ اَلَربیع !اَلحبیبّ أنا...

تک پارتی از نامجون

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط