زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم

زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم

ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم

می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر

سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم

زلف را حلقه مکن تا نکنی در بندم

طره را تاب مده تا ندهی بر بادم

یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم

غم اغیار مخور تا نکنی ناشادم

رخ برافروز که فارغ کنی از برگ گلم

قد برافراز که از سرو کنی آزادم

شمع هر جمع مشو ور نه بسوزی ما را

یاد هر قوم مکن تا نروی از یادم

شهره شهر مشو تا ننهم سر در کوه

شور شیرین منما تا نکنی فرهادم

رحم کن بر من مسکین و به فریادم رس

تا به خاک در آصف نرسد فریادم

حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی

من از آن روز که دربند توام آزادم

#محسن_نامجو
#حافظ
دیدگاه ها (۲)

دوست ندارم درمانگر عشاق باشم .شاید دلیلش حسادت است،آخر من هم...

دندونم لیلون (باد-عفونت-ورم) کرده :-(

شب چه ربطی به خواب دارد.؟#ژان_پل_سارترتولدت مبارک جناب #سارت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط