دخترک با خوشحالی کشی به بدنش داد و رفت یک قهوه برای خودش
دخترک با خوشحالی کشی به بدنش داد و رفت یک قهوه برای خودش و دوستش بگیره پس بلند شد و رفت بیرون از اتاق کارش، همینجوری که قدم زنان به سمت جایی میخواست بره حرکت میکرد.دخترک تو افکار خودش بود که ناگهان به یکی برخورد کرد و افتاد وقتی سرش را بلند کرد سریع بلند شد و تعظیم کردو گفت: ببخشید.. آقای هایتانی.مردی که به هایتانی خطاب شده بود گفت:اوه اشکالی نداره، چیزه خاصی که نشده.دخترک با تعجب به ران هایتانی و گفت:اوه..اممم...ولی بازم ببخشید که بهتون برخوردم. دخترک تعظیم کوچکی کرد و رفت .
از زبان ا.ت:
واییییییییییی دخترک خنگ یکمم شعور نداری که همینجوری زارت میخوری به یکی ، حالا خوب شد آقای ران بخشید منو آخه شنیدم مرد خیلی حساسی هستش اوفففف بهتره برم یک قهوه بگیرم....
____________________________________________________________
پارت کم بود ولی حالا ببخشید
پارتم به حمایت های شما بستگی داره
از زبان ا.ت:
واییییییییییی دخترک خنگ یکمم شعور نداری که همینجوری زارت میخوری به یکی ، حالا خوب شد آقای ران بخشید منو آخه شنیدم مرد خیلی حساسی هستش اوفففف بهتره برم یک قهوه بگیرم....
____________________________________________________________
پارت کم بود ولی حالا ببخشید
پارتم به حمایت های شما بستگی داره
۲.۴k
۲۱ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.