تو در کمین گل سرخ گیسووان منی
تو در کمین گل سرخ گیسووان منی
نشستهای چه گلی باز بر سرم بزنی
به هم رسیدن مان قصهی شب و روز است
نه من شبیه تو هستم نه تو شبیه منی
اگر دوباره قلم را به رقص آوردی
برای من بنویس از بهار خلق زنی-
که گل به منطق زیباییاش حسادت کرد
و جای خالی او هست روی هر چمنی
در این شلوغی بندر به گِل نشسته دلم
دل نداشتهام را چگونه میشکنی
تو مثل قصهی شب آمدی بخواب روم
تو مدتیست بهاری، به فکر نو شدنی
دوباره چشم تو با من سرِ سخن وا کرد
همیشه روی لبت خورده مُهرِ بی سخنی!
هزار پیله به دامن، هزار حیله به چشم
چه بود زیر سر دختران ترکمنی
غزال آمده بودی، پلنگ برگشتی
شکار آمده بودی، شکارچی بزنی!
+
#پونه_نیکوی
نشستهای چه گلی باز بر سرم بزنی
به هم رسیدن مان قصهی شب و روز است
نه من شبیه تو هستم نه تو شبیه منی
اگر دوباره قلم را به رقص آوردی
برای من بنویس از بهار خلق زنی-
که گل به منطق زیباییاش حسادت کرد
و جای خالی او هست روی هر چمنی
در این شلوغی بندر به گِل نشسته دلم
دل نداشتهام را چگونه میشکنی
تو مثل قصهی شب آمدی بخواب روم
تو مدتیست بهاری، به فکر نو شدنی
دوباره چشم تو با من سرِ سخن وا کرد
همیشه روی لبت خورده مُهرِ بی سخنی!
هزار پیله به دامن، هزار حیله به چشم
چه بود زیر سر دختران ترکمنی
غزال آمده بودی، پلنگ برگشتی
شکار آمده بودی، شکارچی بزنی!
+
#پونه_نیکوی
۴۲۷
۱۷ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.