من آدمِ این حجم از دوست داشتن نبودم …
من آدمِ این حجم از دوست داشتن نبودم …
خیال میکردم یک گرمای تند و شیرین است که میدود زیر پوستت و تو درحالیکه چارقد کوتاه گیلاسی گره میزنی زیر چانه، کتاب شعرت را میگیری در بغل و آقاجانت را سر میدوعانی و فرز میپری باغِ ته کوچه. فکر میکردم دوست داشتن قرارهای قایمکی و ملس است. پیغوم و نامه رد و بدل کردن و گلِ محمدی در پاکت گذاشتن است…
من چه میدانستم قرار است یک سنگ ده تُنی از دلتنگی بگذارند روی سینهات و بگویند حالا نفس بکش! چه میدانستم که شبیه کشیدنِ پوستِ بلند شدهی کنار ناخن، شبها مینشینی و با خاطراتت آنقدر ور میروی که جای خالیاش دوباره خون بیوفتد!
من برای این حجم از غم و اندوه آماده نبودم...
برای این حجم دوست داشتن …
خیال میکردم یک گرمای تند و شیرین است که میدود زیر پوستت و تو درحالیکه چارقد کوتاه گیلاسی گره میزنی زیر چانه، کتاب شعرت را میگیری در بغل و آقاجانت را سر میدوعانی و فرز میپری باغِ ته کوچه. فکر میکردم دوست داشتن قرارهای قایمکی و ملس است. پیغوم و نامه رد و بدل کردن و گلِ محمدی در پاکت گذاشتن است…
من چه میدانستم قرار است یک سنگ ده تُنی از دلتنگی بگذارند روی سینهات و بگویند حالا نفس بکش! چه میدانستم که شبیه کشیدنِ پوستِ بلند شدهی کنار ناخن، شبها مینشینی و با خاطراتت آنقدر ور میروی که جای خالیاش دوباره خون بیوفتد!
من برای این حجم از غم و اندوه آماده نبودم...
برای این حجم دوست داشتن …
۱۲.۶k
۱۷ تیر ۱۴۰۱