من آدم این حجم از دوست داشتن نبودم

من آدمِ این حجم از دوست داشتن نبودم …
خیال میکردم یک گرمای تند و شیرین است که میدود زیر پوستت و تو درحالیکه چارقد کوتاه گیلاسی گره میزنی زیر چانه، کتاب شعرت را میگیری در بغل و آقاجانت را سر میدوعانی و فرز میپری باغِ ته کوچه. فکر میکردم دوست داشتن قرارهای قایمکی و ملس است. پیغوم و نامه رد و بدل کردن و گلِ محمدی در پاکت گذاشتن است…
من چه میدانستم قرار است یک سنگ ده تُنی از‌ دلتنگی بگذارند روی سینه‌ات و بگویند حالا نفس بکش! چه میدانستم که شبیه کشیدنِ پوستِ بلند شده‌ی کنار ناخن، شبها مینشینی و با خاطراتت آنقدر ور میروی که جای خالی‌اش دوباره خون بیوفتد!
من برای این حجم از غم و اندوه آماده نبودم...
برای این حجم دوست داشتن …
دیدگاه ها (۳)

‌‌آدما وقتی دارن کنار کسی کہ دوسش دارن خوش میگذرونن، اصلا حو...

و ما دلمان روشن است به اشكشوقِ بعد از اندوه‌ها .

••.سفر به خیر گلِ‌من؛ که می‌روی با بادز دیده می‌روی اما نمی‌...

جواب دلم برات تنگ شده منم نیست!نه اینکه جواب خوبی نباشهفقط ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط