از قافله جا ماندم

از قافِله جا ماندم
درست چند سالِ پیش
زندانیِ این روزگارِ زشت شدم
روزگاری که
نه از جِنس من است
نه از برای من
چه رسمیست دُنیا
از گردشش مینالیم و مینالیم
و روز زمینـگیر شدنمان را جَشن میگیریم
نمیدانم ..
قَلمم زیر بار دردها تَرک برداشته
کَمرم خم شده
با این حال
هنوز هم به دوست لبخند میدهم
امروز اغازِ غربت نشینی ام هست
به رسم عادت #تولدم_مبارڪ ۱/۱
شبِ تولدم یا طُ را آرزو میکنم یا مرگ ۰۰:۰۰
دیدگاه ها (۱۳۲)

در طالعِ مَن نیسـت که نزدیکِ تـو باشم..♥ #عکس_نوشته

‏نشاط این بهارم بی گلِ رویت چه کار آید ؟تو گَر آیی طَرب آید ...

دَست بُردم که کِشم تیــرِ غَمش را از دِلتیرِ دیگر زد و بَر د...

کی  مثلِ مَن واسه تو  قَلبِ شِکستَش میزنه؟!؟آخه کی؟ حالِ منی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط