انقدر درد درون را در دل خود ریختم تا که خود با درد هستی سوز خود امیختم تا جدا ماند من در من ز هر بیگانه ای از تو هم ای عشق بی فرجام من بگریختم برگ زردی بودم و در تند باد حادثات بر تن هر شاخه ی بی ریشه ای اویختم
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.