تکپارتی(وقتی پریود شدی و...)
#فیک
#استری_کیدز
تکپارتی(وقتی پریود شدی و...)
سیاهی شب برفضای شهرسایه انداخته بود.عقربه های ساعت 3 شب رو نشون میدادن.از شدت دردی که در زیر شکمت میپیچید،پلکهاتو از هم فاصله دادی و خودتو بالا کشیدی و صاف نشستی.درد وحشتناکی در ناحیه های زیرین شکمت احساس میکردی از شدت درد و گریه دیدت تار و بلور شده بود،قطره های اشک روی صورتت سرازیر میشدن و صورتتو خیس میکردن.نیازت فریاد و هق هق هایی از سر درد بود اما به طرز فجیحی اونهارو در خودت خفه میکردی،ملافه سفید رنگ تخت به رنگ قرمز آغشته شده بود.عرق سردی کرده بودی،لبهات رنگشون رو ازدست داده بودن و خشک شده بودن.آروم از روی تخت بلند شدی و به کمک دیوار از اتاق خارج شدی،نگاهی به اطراف انداختی و با جسم دراز کشیده اش روی کاناپه مواجه شدی.دستتو روی دهنت قرار دادی تا صدایی ازت تولید نشه،به آرومی به طرف حموم قدم برداشتی و دستگیره درو پایین کشیدی و در رو از چارچوب فاصله دادی و وارد محوطه نسبتا بزرگ حموم شدی و در رو بستی.زانو زده روی زمین سرد حموم افتادی و از شدت وحشتناکی درد ناله بلندی سر دادی و سرتو بین دستات گرفتی و هق هق زدی.
با صداهایی که توی گوشش میپیچید آروم پلکهاشو ازهم فاصله داد،چندبار پلک زد تا به تاریکی فضای خونه عادت کنه.خودشو بالا کشید و بلند شد،دستشو توی موهاش کشید و خمیازه ای کشید.نگاهشو به دور و بر داد و به دنبال صدا گشت.صدا از فضای حموم به گوش میرسید،به آرومی تغییر مسیر داد.صدای هق هق های تو تمام فضای حموم رو پر کرده بود،ّبا شنیدن صدای تو به سرعت به طرف حموم دویید و در رو با شدت از چارچوب فاصله داد و با جسم جمع شده ات روی زمین روبه رو شد،نگرانی در اعماق وجودش ریشه زد.با ترس به سمتت حمله ور شدی و دستاشو قاب صورتت کرد و با لحنی نگران و آشفته لب زد.
-ا/ت...خوشگلم گریه نکن!
+درد دارممممم...هق هق...جیسونگ درد..هق هق...دارم
به کمک جیسونگ لباست رو ازتنت در آوردی و داخل سبد انداختی،شیر آب رو باز کرد و داخل وان رو با آب گرم پر کرد.کمکت کرد تا داخل وان بری،داخل فضای نسبتا کوچیک وان دراز کشیدی و سعی کردی کمتر به درد وحشتناکی که داری فکر کنی،پشت دستشو نوازش بار روی گونه ات کشید و با لبخند لب زد.
-حالت بهتره؟
+اهوم
-خودتو داخل این آب گرم بشور،لباس و نوار{پد}هم داخل کمده...من میرم اتاق رو واست آماده کنم...باشه؟!
+باشه
بوسه ای روی پیشونیت کاشت و از حموم خارج شد،جسمتو با آب گرم شستی و به آرومی از وان خارج شدی،از سرما به خودت میلرزیدی که احساس کردی چیزی جسمت رو لمس کرد،روتو به پشت سرت برگردوندی و با جیسونگ که درحال خشک کردن ناحیه های خیس بدنت بود مواجه شدی.با لطافت تمام حوله رو دور جسمت پیچید و بازوت روگرفت و به سمت اتاق همراهیت کرد،در رو از چارچوب فاصله داد و وارد فضای اتاق شدین؛به طرف تخت قدم برداشتی ونشستی،کنارت نشست و کمکت کرد لباسهاتو بپوشی.
لباسهاتو پوشیدی و پشت بهش نشستی تا موهات رو خشک کنه،بادقت سشوار رو لابه لای موهات میکشید.سشوار رو خاموش کرد و کنار گذاشت؛دستهاش دور کمرت حلقه شد و جسمتو به خودش نزدیک کرد.
-حالا میتونی استراحت کنی
+ممنون هانی...
سرتو به قفسه سینش چسبوندی و لباسشو چنگ گرفتی،دستی رو توی موهات کشید و دست دیگه اش دورکمرت حصارشد.بوسه های ریزی روی موهات کاشت و آروم توی گوشت زمزمه کرد.
-هرموقع درد داشتی باید به خودم بگی...فهمیدی؟
+باشه...قول میدم
پلکهات کم کم سنگین شد و به خواب شیرینی فرو رفتی توی آغوش کسی که از خوابش زد تا تو بخوابی.
(کادوی تولد جیسونگ از طرف من برای شماااااااا:))
#استری_کیدز
تکپارتی(وقتی پریود شدی و...)
سیاهی شب برفضای شهرسایه انداخته بود.عقربه های ساعت 3 شب رو نشون میدادن.از شدت دردی که در زیر شکمت میپیچید،پلکهاتو از هم فاصله دادی و خودتو بالا کشیدی و صاف نشستی.درد وحشتناکی در ناحیه های زیرین شکمت احساس میکردی از شدت درد و گریه دیدت تار و بلور شده بود،قطره های اشک روی صورتت سرازیر میشدن و صورتتو خیس میکردن.نیازت فریاد و هق هق هایی از سر درد بود اما به طرز فجیحی اونهارو در خودت خفه میکردی،ملافه سفید رنگ تخت به رنگ قرمز آغشته شده بود.عرق سردی کرده بودی،لبهات رنگشون رو ازدست داده بودن و خشک شده بودن.آروم از روی تخت بلند شدی و به کمک دیوار از اتاق خارج شدی،نگاهی به اطراف انداختی و با جسم دراز کشیده اش روی کاناپه مواجه شدی.دستتو روی دهنت قرار دادی تا صدایی ازت تولید نشه،به آرومی به طرف حموم قدم برداشتی و دستگیره درو پایین کشیدی و در رو از چارچوب فاصله دادی و وارد محوطه نسبتا بزرگ حموم شدی و در رو بستی.زانو زده روی زمین سرد حموم افتادی و از شدت وحشتناکی درد ناله بلندی سر دادی و سرتو بین دستات گرفتی و هق هق زدی.
با صداهایی که توی گوشش میپیچید آروم پلکهاشو ازهم فاصله داد،چندبار پلک زد تا به تاریکی فضای خونه عادت کنه.خودشو بالا کشید و بلند شد،دستشو توی موهاش کشید و خمیازه ای کشید.نگاهشو به دور و بر داد و به دنبال صدا گشت.صدا از فضای حموم به گوش میرسید،به آرومی تغییر مسیر داد.صدای هق هق های تو تمام فضای حموم رو پر کرده بود،ّبا شنیدن صدای تو به سرعت به طرف حموم دویید و در رو با شدت از چارچوب فاصله داد و با جسم جمع شده ات روی زمین روبه رو شد،نگرانی در اعماق وجودش ریشه زد.با ترس به سمتت حمله ور شدی و دستاشو قاب صورتت کرد و با لحنی نگران و آشفته لب زد.
-ا/ت...خوشگلم گریه نکن!
+درد دارممممم...هق هق...جیسونگ درد..هق هق...دارم
به کمک جیسونگ لباست رو ازتنت در آوردی و داخل سبد انداختی،شیر آب رو باز کرد و داخل وان رو با آب گرم پر کرد.کمکت کرد تا داخل وان بری،داخل فضای نسبتا کوچیک وان دراز کشیدی و سعی کردی کمتر به درد وحشتناکی که داری فکر کنی،پشت دستشو نوازش بار روی گونه ات کشید و با لبخند لب زد.
-حالت بهتره؟
+اهوم
-خودتو داخل این آب گرم بشور،لباس و نوار{پد}هم داخل کمده...من میرم اتاق رو واست آماده کنم...باشه؟!
+باشه
بوسه ای روی پیشونیت کاشت و از حموم خارج شد،جسمتو با آب گرم شستی و به آرومی از وان خارج شدی،از سرما به خودت میلرزیدی که احساس کردی چیزی جسمت رو لمس کرد،روتو به پشت سرت برگردوندی و با جیسونگ که درحال خشک کردن ناحیه های خیس بدنت بود مواجه شدی.با لطافت تمام حوله رو دور جسمت پیچید و بازوت روگرفت و به سمت اتاق همراهیت کرد،در رو از چارچوب فاصله داد و وارد فضای اتاق شدین؛به طرف تخت قدم برداشتی ونشستی،کنارت نشست و کمکت کرد لباسهاتو بپوشی.
لباسهاتو پوشیدی و پشت بهش نشستی تا موهات رو خشک کنه،بادقت سشوار رو لابه لای موهات میکشید.سشوار رو خاموش کرد و کنار گذاشت؛دستهاش دور کمرت حلقه شد و جسمتو به خودش نزدیک کرد.
-حالا میتونی استراحت کنی
+ممنون هانی...
سرتو به قفسه سینش چسبوندی و لباسشو چنگ گرفتی،دستی رو توی موهات کشید و دست دیگه اش دورکمرت حصارشد.بوسه های ریزی روی موهات کاشت و آروم توی گوشت زمزمه کرد.
-هرموقع درد داشتی باید به خودم بگی...فهمیدی؟
+باشه...قول میدم
پلکهات کم کم سنگین شد و به خواب شیرینی فرو رفتی توی آغوش کسی که از خوابش زد تا تو بخوابی.
(کادوی تولد جیسونگ از طرف من برای شماااااااا:))
- ۷.۴k
- ۲۳ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط