امید را از نجاری آموختم

امید را از نجاری آموختم،
که مغازه اش سوخت،
ولی او با همان چوب های
سوخته مغازه ذغال فروشی باز کرد
دیدگاه ها (۹)

سخت ترین قسمت زندگی ، جائیه که ؛ بجای بزرگ شدن داریم پیر میش...

💕 ﷽💕 پیـر مـرد عصـا به دست گفت :مثل عصا باشهـزار بار زمین بخ...

بگذار بی مقدمه این راز را با تو در میان بگذارم:که من در عشق،...

اگه یه روز گم شدم؛ توی روزای بارونی، کافه های چوبی، کتاب فرو...

🔴 یه حساب و کتاب کنیم ببینیم می‌صرفه یا نه؟ می‌دونستید برای...

یکی از سریال های موفق تلویزیون که امید به زندگی در بین مردم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط