سقای دشت کربلا ابالفضل

سقای دشت کربلا ابالفضل
دستش شده از تن جدا ابالفضل
من قوتی دیگر به تن ندارم
دستی دگر چون در بدن ندارم
سقا و رنگ از تشنگی پریده
دریای خون جاری ز هر دو دیده
تن لاله گون از خون جبین شکسته
لب تشنه و دست از بدن بریده
جان بر کف و در اوج سرفرازی
خجلت ز اشک کودکان کشیده
دریای اشک از چشم ما گرفته
هر قطره خون کز بازویت چکیده
از حنجر خشک تو دوست دارم
این بیت را بهتر ز صد قصیده
والله ان قطعتموا یمینی
انی احامی ابدا عن دینی
من زاده علی مرتضایم
من شاهبار ملک لا فتایم
یارب کمک کن این فرس برانم
این آب را به خیمه گه رسانم
دیدگاه ها (۶)

این تناقض تا ابد شیرین ترین مرثیه است...سر ترین آقای دنیا را...

الف قامت ارباب که بر مے دارےاین رباب است که مے ماند و تنهایے...

#یاحسین

عاشورا همیشه عاشوراستحسین همان حسین ...کوفیان همان...!تاریخ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط