سلامممممم
سلامممممم
کتاب جنایی داریم به اسم دختری در قطار با داستانی فوق العاده
خلاصه:قطار رد شد و صدایی از پشت سرم شنیدم و انا رو دیدم که از اتاق بیرون می آید به سرعت طرف ما دوید وقتی کنار او رسید زانو زد و دست هایش را روی گلوی تام گذاشت تام هنوز نگاهی حاکی از هراس و درد داشت خواستم بگویم که فایده ای نداره و کمکی از دست ما بر نمی آید ولی بعد متوجه شدم که سعی تدارک او را کمک کند او می خواست مطمئن شود فنر در بطری باز کن کامل در گردن آن فرو رفته است
خب خب اینم از این منتظر کامنت هاتون هست::>>>>>
کتاب جنایی داریم به اسم دختری در قطار با داستانی فوق العاده
خلاصه:قطار رد شد و صدایی از پشت سرم شنیدم و انا رو دیدم که از اتاق بیرون می آید به سرعت طرف ما دوید وقتی کنار او رسید زانو زد و دست هایش را روی گلوی تام گذاشت تام هنوز نگاهی حاکی از هراس و درد داشت خواستم بگویم که فایده ای نداره و کمکی از دست ما بر نمی آید ولی بعد متوجه شدم که سعی تدارک او را کمک کند او می خواست مطمئن شود فنر در بطری باز کن کامل در گردن آن فرو رفته است
خب خب اینم از این منتظر کامنت هاتون هست::>>>>>
۹۹۱
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.