کجای قصه، نگفتم ام دوستت دارم؟
کجای قصه، نگفتم ام دوستت دارم؟
بگذار فکر کنم
هیچ کجا انگار!
تا یادم می آید، بهانه هایم هم، پُر بود از فریاد، فریاد اینکه
دیوانه، من دیوانه توام!
اما ببخش مرا
انگار همچون کودکی نوزاد بودهام
که هر چه تقلا میکند
کسی نمیفهمد که شیر میخواهد
که گرمای تن مادر میخواهد....
اما حالا که مینویسم
بارها بخوان!
بلند بخوان!
دیوانه،
دوستتتتت دارم
#عادل_دانتیسم
بگذار فکر کنم
هیچ کجا انگار!
تا یادم می آید، بهانه هایم هم، پُر بود از فریاد، فریاد اینکه
دیوانه، من دیوانه توام!
اما ببخش مرا
انگار همچون کودکی نوزاد بودهام
که هر چه تقلا میکند
کسی نمیفهمد که شیر میخواهد
که گرمای تن مادر میخواهد....
اما حالا که مینویسم
بارها بخوان!
بلند بخوان!
دیوانه،
دوستتتتت دارم
#عادل_دانتیسم
۲۸۹
۰۴ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.