خانم مژگان کاوسی نویسنده کورد و فعال حقوق زبان مادری، در
خانم #مژگان_کاوسی نویسنده #کورد و فعال حقوق زبان مادری، در یادداشت و پوستی که در پیج اینستاگرام شان گذاشته اند از رنج مشترک ما و از تشابه رنجی گفته است، که من و ایشان و دیگرانی چون ما، در زندان پایتخت کشیده ایم.
خانم کاوسی از رنجهای مضاعف و از تلخی و شکنجه روحی زندان در زندان و هم بندی بودن با زندانیانی گفته که گاه، تمام قد در قامت شکنجه گر هویدا می شدند.
اگرچه من نزدیک به پنج سال است از زندان رهایی یافته ام، اما خانم کاوسی نخستین کسی است که در این سالها از رنج دوران زندان ما هم، یادی کرده است.
٭٭٭
یک روز از سال ٩١ در بند ٣٥٠ زندان اوین [ که با زندانیانی از اصلاح طلبان حکومتی، متهمان جاسوسی، ملی مذهبی، جبهه ملی، پان ایرانیست، شاه طلب، مجاهدین، چپ، کارگری سندیکایی، از اقلیتهای مذهبی، دراویش و تعدادی زندانی ترک و کورد و عرب، هم بند بودیم ]، خبر آمد؛ که #کبودوند کاندیدای جایزه #صلح_نوبل شده است.
در آن روز، واکنش ٨٠ تا ٩٠٪ زندانیان سیاسی بە این خبر آن چنان گس و آن چنان تلخ و حتی شوک آور بود، که خود من هم شوکه شده و آرزو به کذب بودن خبر کردم.
تعدادی آشکارا می گفتند چرا کبودوند؟ چرا یک کورد؟ چرا موسوی و کروبی و رهبران جنبش سبز را کاندیدا نکردە اند ؟
چرا از اقوام و اقلیت ها آنهم از کوردها ؟
برخی می گفتند، این نوع کارها تحریک کوردهاست به جدایی، لابد پروژه ایی در کار است، نکند میخواهند برنامه تجزیه ایران را کلید بزنند !
تا آنجا که به یاد دارم از چند صد نفر، شاید کمتر از انگشتان دست تبریک گفتند.
در چنین هنگامه ایی شایعه جمع آوری امضای زندانیان در اتاقهای طبقه بالا برای اعتراض به کاندیداتوری من و ارسال به خانم عبادی و کمیته صلح نوبل و ... هم به گوش می رسید،
در برابر این حرکت، برخی دوستان بیرون از زندان با اطلاع از این موضوع، توصیه به سکوت را در آن ایام به صلاح دانستند.
ما از کنار این نا مهربانی ها و غیر خودی و ... تلقی کردن ها، هم چون تمامی رفتار و گفتار و کردار تمامیت خواهی و خود محور پنداری و خود قیوم پنداری آنها و ... گذشتیم،
اما فرزندان فردا را نه شاید.
٭٭٭
در پایان از خانم کاوسی بابت یادداشت شان و هم اینکه بعنوان تنها کسی که نشانی پیج اینستاگرامی مرا که تقریبا کسی آنرا ندیده، در پست خود گذاشته است، تشکر ویژه دارم.
البته افرادی که قبلا ارتباطاتی داشتند، با وجود اطلاع و درخواست، به صلاح ندیده اند آدرس پیج را معرفی کنند !
در هر حال گله ایی نیست.
خانم کاوسی از رنجهای مضاعف و از تلخی و شکنجه روحی زندان در زندان و هم بندی بودن با زندانیانی گفته که گاه، تمام قد در قامت شکنجه گر هویدا می شدند.
اگرچه من نزدیک به پنج سال است از زندان رهایی یافته ام، اما خانم کاوسی نخستین کسی است که در این سالها از رنج دوران زندان ما هم، یادی کرده است.
٭٭٭
یک روز از سال ٩١ در بند ٣٥٠ زندان اوین [ که با زندانیانی از اصلاح طلبان حکومتی، متهمان جاسوسی، ملی مذهبی، جبهه ملی، پان ایرانیست، شاه طلب، مجاهدین، چپ، کارگری سندیکایی، از اقلیتهای مذهبی، دراویش و تعدادی زندانی ترک و کورد و عرب، هم بند بودیم ]، خبر آمد؛ که #کبودوند کاندیدای جایزه #صلح_نوبل شده است.
در آن روز، واکنش ٨٠ تا ٩٠٪ زندانیان سیاسی بە این خبر آن چنان گس و آن چنان تلخ و حتی شوک آور بود، که خود من هم شوکه شده و آرزو به کذب بودن خبر کردم.
تعدادی آشکارا می گفتند چرا کبودوند؟ چرا یک کورد؟ چرا موسوی و کروبی و رهبران جنبش سبز را کاندیدا نکردە اند ؟
چرا از اقوام و اقلیت ها آنهم از کوردها ؟
برخی می گفتند، این نوع کارها تحریک کوردهاست به جدایی، لابد پروژه ایی در کار است، نکند میخواهند برنامه تجزیه ایران را کلید بزنند !
تا آنجا که به یاد دارم از چند صد نفر، شاید کمتر از انگشتان دست تبریک گفتند.
در چنین هنگامه ایی شایعه جمع آوری امضای زندانیان در اتاقهای طبقه بالا برای اعتراض به کاندیداتوری من و ارسال به خانم عبادی و کمیته صلح نوبل و ... هم به گوش می رسید،
در برابر این حرکت، برخی دوستان بیرون از زندان با اطلاع از این موضوع، توصیه به سکوت را در آن ایام به صلاح دانستند.
ما از کنار این نا مهربانی ها و غیر خودی و ... تلقی کردن ها، هم چون تمامی رفتار و گفتار و کردار تمامیت خواهی و خود محور پنداری و خود قیوم پنداری آنها و ... گذشتیم،
اما فرزندان فردا را نه شاید.
٭٭٭
در پایان از خانم کاوسی بابت یادداشت شان و هم اینکه بعنوان تنها کسی که نشانی پیج اینستاگرامی مرا که تقریبا کسی آنرا ندیده، در پست خود گذاشته است، تشکر ویژه دارم.
البته افرادی که قبلا ارتباطاتی داشتند، با وجود اطلاع و درخواست، به صلاح ندیده اند آدرس پیج را معرفی کنند !
در هر حال گله ایی نیست.
۷.۶k
۱۱ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.