وعده ای داده ای و راهی دریا شده ای
وعده ای داده ای و راهی دریا شده ای
خوش به حال لب اصغر که تو سقا شدهای
آب از هیبت عباسی تو میلرزد
بی عصا آمدهای حضرت موسی شدهای
به سجود آمدهای یا که عمودت زده اند
یا خجالت زدهای وه که چه زیبا شده ای
یا اخا گفتی و ناگه کمرم درد گرفت
کمر خم شده را غرق تماشا شده ای
منم و داغ تو و این کمر بشکسته
توئی و ضربهای و فرق ز هم وا شده ای
سعی بسیار مکن تا که ز جا برخیزی
کمی هم فکر خودت باش ببین تا شده ای
ماندهام با تن پاشیدهات آخر چه کنم؟
ای علمدار حرم مثل معما شده ای
مادرت آمده یا مادر من آمده است
با چنین حال به پای چه کسی پا شده ای
تو و آن قد رشیدی که پر از طوبی بود
در شگفتم که در این قبر چرا جا شده ای
(علی اکبر لطیفیان)
خوش به حال لب اصغر که تو سقا شدهای
آب از هیبت عباسی تو میلرزد
بی عصا آمدهای حضرت موسی شدهای
به سجود آمدهای یا که عمودت زده اند
یا خجالت زدهای وه که چه زیبا شده ای
یا اخا گفتی و ناگه کمرم درد گرفت
کمر خم شده را غرق تماشا شده ای
منم و داغ تو و این کمر بشکسته
توئی و ضربهای و فرق ز هم وا شده ای
سعی بسیار مکن تا که ز جا برخیزی
کمی هم فکر خودت باش ببین تا شده ای
ماندهام با تن پاشیدهات آخر چه کنم؟
ای علمدار حرم مثل معما شده ای
مادرت آمده یا مادر من آمده است
با چنین حال به پای چه کسی پا شده ای
تو و آن قد رشیدی که پر از طوبی بود
در شگفتم که در این قبر چرا جا شده ای
(علی اکبر لطیفیان)
۶.۸k
۱۶ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.