مقتل شهادت حضرت زهرای اطهر علیهاالسلام به روایت ۷۵ روز| غ
#مقتل شهادت حضرت زهرای اطهر علیهاالسلام به روایت ۷۵ روز| غسل #شهادت حضرت #زهرا سلام الله علیها و خبر شهادتش به امیرالمؤمنین علی علیهالسلام..
محدثین و مورخین روایت کرده اند در ساعات آخر حضرت فاطمه علیهاالسّلام اَسْمآء بنت عُمَیْس را فرمودند که آبی بیاور که من وضو بسازم.
سپس حضرت وضو ساختند و به روایتی غسل کردند، نیکوترین غسلها و بوی خوش طلبیدند وخود را خوشبو گردانیدند وجامه های نو طلبیدند و پوشیدند و فرمودند:
ای اسماء! جبرئیل در وقت مفارقت پدرم از دنیا، چهل درهم کافور آورد از بهشت، حضرت آن را سه قسمت کرد. یک قسمت برای خود گذاشت و یکی از برای من و یکی از برای علی علیه السّلام. آن کافور را بیاور که مرا به آن حنوط کنند.
چون کافور را آورد بی بی فرمودند: نزدیک سر من بگذار.
سپس پای خود را به قبله کردند وخوابیدند وجامه بر روی خود کشیدند و فرمودند:
ای اسماء! ساعتی صبر کن بعد از آن مرا بخوان اگر جواب نگویم علی علیهالسّلام را طلب کن و بدان که من به پدر خود ملحق گردیدهام...😭
اسماء ساعتی انتظار کشید بعد از آن، آن حضرت را ندا کرد و صدائی نشنید و گفت: ای دختر مصطفی! ای دختر بهترین فرزندان آدم! ای دختر بهترین کسی که بر روی زمین راه رفته است. ای دختر آن کسی که در شب معراج به مرتبه (قابَ قَوْسَیْن اَوْ اَدْنی) رسیده است!
چون جواب نشنید جامه را از روی مبارکش برداشت دید که مرغ روحش به ریاض جنّات پرواز کرده است.
بر روی آن حضرت افتاد، آن حضرت را میبوسید و میگفت:
چون به خدمت حضرت رسول صلی اللّه علیه وآله برسی سلام اسماء بنت عُمَیْس را به آن حضرت برسان.
در این حال حضرت امام حسن و امام حسین علیهماالسّلام از در آمدند و گفتند:
ای اسماء! مادر ما، دراین وقت چرا به خواب رفته است؟
اسماء گفت: مادر شما به خواب نرفته ولیکن به رحمت رب واصل گردیده است...😭
حضرت امام حسن علیهالسّلام خود را بر روی آن حضرت افکند و روی انورش را میبوسیدند و میگفتند:
ای مادر! با من سخن بگو پیش از آنکه روحم از بدن مفارقت کند.
حضرت امام حسین علیهالسّلام بر روی پایش افتادند و می بوسیدند آن را و میگفتند:
ای مادر! منم فرزند توحسین، با من سخن بگو پیش از آنکه دلم شکافته شود و از دنیا مفارقت کنم.😭
سپس اسماء گفت: ای دو جگر گوشه رسول خدا، بروید و پدر بزرگوار خود را خبر کنید و خبر مادر خود را به او برسانید.
ایشان بیرون رفتند چون نزدیک به مسجد رسیدند صدا به گریه بلند کردند؛ پس صحابه به استقبال ایشان دویدند گفتند: سبب گریه شما چیست ای فرزندان رسول خدا؟ حق تعالی هرگز دیده شما را گریان نگرداند، مگر جای جدّ خود را خالی دیدهاید گریان گردیدهاید از شوق ملاقات او؟!
گفتند: مادر ما از دنیا مفارقت کرده.
تا حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام این خبر وحشت اثر را شنیدند با صورت افتادند و غش کردند😭
سپس آب بر آن حضرت ریختند تا به حال آمدند و میفرمودند: بعد از تو خود را به که تسلی بدهم.
پس این دو شعر را در مصیبت آن حضرت ادا فرمودند:
لِکُلِّ اجْتِماعٍ مِنْ خَلیلَیْن فِرْقَةٌ
وَکُلُّ الَّذی دُونَ الْفِر اقِ قَلیلٌ
وَاِنَّ افْتِقادی واحِدا بَعْدَ واحِدٍ
دَلیلٌ عَلی اَنْ لا یَدُوُمَ خَلیلٌ
یعنی هر اجتماعی از دو دوست، آخر به جدائی منتهی می شود و هر مصیبتی که غیر از جدائی و مرگ است، اندک است و رفتن فاطمه بعد از حضرت رسول، پیش من دلیل است بر آنکه هیچ دوستی باقی نمی ماند.
📚 منابع:
جلاءالعیون، باب زندگانی حضرت زهرا علیهاالسلام، بخش شهادت
منتهی الامال، جلد اول، باب زندگانی حضرت زهرا علیهاالسلام، بخش شهادت
#ما_بی_خیال_سیلی_مادر_نمی_شویم
#لعن_الله_قاتلیک_یا_فاطمه_الزهرا
#فاطمیه
محدثین و مورخین روایت کرده اند در ساعات آخر حضرت فاطمه علیهاالسّلام اَسْمآء بنت عُمَیْس را فرمودند که آبی بیاور که من وضو بسازم.
سپس حضرت وضو ساختند و به روایتی غسل کردند، نیکوترین غسلها و بوی خوش طلبیدند وخود را خوشبو گردانیدند وجامه های نو طلبیدند و پوشیدند و فرمودند:
ای اسماء! جبرئیل در وقت مفارقت پدرم از دنیا، چهل درهم کافور آورد از بهشت، حضرت آن را سه قسمت کرد. یک قسمت برای خود گذاشت و یکی از برای من و یکی از برای علی علیه السّلام. آن کافور را بیاور که مرا به آن حنوط کنند.
چون کافور را آورد بی بی فرمودند: نزدیک سر من بگذار.
سپس پای خود را به قبله کردند وخوابیدند وجامه بر روی خود کشیدند و فرمودند:
ای اسماء! ساعتی صبر کن بعد از آن مرا بخوان اگر جواب نگویم علی علیهالسّلام را طلب کن و بدان که من به پدر خود ملحق گردیدهام...😭
اسماء ساعتی انتظار کشید بعد از آن، آن حضرت را ندا کرد و صدائی نشنید و گفت: ای دختر مصطفی! ای دختر بهترین فرزندان آدم! ای دختر بهترین کسی که بر روی زمین راه رفته است. ای دختر آن کسی که در شب معراج به مرتبه (قابَ قَوْسَیْن اَوْ اَدْنی) رسیده است!
چون جواب نشنید جامه را از روی مبارکش برداشت دید که مرغ روحش به ریاض جنّات پرواز کرده است.
بر روی آن حضرت افتاد، آن حضرت را میبوسید و میگفت:
چون به خدمت حضرت رسول صلی اللّه علیه وآله برسی سلام اسماء بنت عُمَیْس را به آن حضرت برسان.
در این حال حضرت امام حسن و امام حسین علیهماالسّلام از در آمدند و گفتند:
ای اسماء! مادر ما، دراین وقت چرا به خواب رفته است؟
اسماء گفت: مادر شما به خواب نرفته ولیکن به رحمت رب واصل گردیده است...😭
حضرت امام حسن علیهالسّلام خود را بر روی آن حضرت افکند و روی انورش را میبوسیدند و میگفتند:
ای مادر! با من سخن بگو پیش از آنکه روحم از بدن مفارقت کند.
حضرت امام حسین علیهالسّلام بر روی پایش افتادند و می بوسیدند آن را و میگفتند:
ای مادر! منم فرزند توحسین، با من سخن بگو پیش از آنکه دلم شکافته شود و از دنیا مفارقت کنم.😭
سپس اسماء گفت: ای دو جگر گوشه رسول خدا، بروید و پدر بزرگوار خود را خبر کنید و خبر مادر خود را به او برسانید.
ایشان بیرون رفتند چون نزدیک به مسجد رسیدند صدا به گریه بلند کردند؛ پس صحابه به استقبال ایشان دویدند گفتند: سبب گریه شما چیست ای فرزندان رسول خدا؟ حق تعالی هرگز دیده شما را گریان نگرداند، مگر جای جدّ خود را خالی دیدهاید گریان گردیدهاید از شوق ملاقات او؟!
گفتند: مادر ما از دنیا مفارقت کرده.
تا حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام این خبر وحشت اثر را شنیدند با صورت افتادند و غش کردند😭
سپس آب بر آن حضرت ریختند تا به حال آمدند و میفرمودند: بعد از تو خود را به که تسلی بدهم.
پس این دو شعر را در مصیبت آن حضرت ادا فرمودند:
لِکُلِّ اجْتِماعٍ مِنْ خَلیلَیْن فِرْقَةٌ
وَکُلُّ الَّذی دُونَ الْفِر اقِ قَلیلٌ
وَاِنَّ افْتِقادی واحِدا بَعْدَ واحِدٍ
دَلیلٌ عَلی اَنْ لا یَدُوُمَ خَلیلٌ
یعنی هر اجتماعی از دو دوست، آخر به جدائی منتهی می شود و هر مصیبتی که غیر از جدائی و مرگ است، اندک است و رفتن فاطمه بعد از حضرت رسول، پیش من دلیل است بر آنکه هیچ دوستی باقی نمی ماند.
📚 منابع:
جلاءالعیون، باب زندگانی حضرت زهرا علیهاالسلام، بخش شهادت
منتهی الامال، جلد اول، باب زندگانی حضرت زهرا علیهاالسلام، بخش شهادت
#ما_بی_خیال_سیلی_مادر_نمی_شویم
#لعن_الله_قاتلیک_یا_فاطمه_الزهرا
#فاطمیه
۲.۵k
۳۰ دی ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.