پارت

پارت9
*هی سوهیون منظورت چیه؟ من خیلی هم خوبم
+باشه تو خوب، من بد حالا بریم تا دیر نشده
*باشه
........
(چند ساعت بعد)
(سوهیون در خونه رو باز میکنه و میره تو خونه)
~سلام اومدی؟ چه خبر؟
+سلام مامان، بابا کجاست؟
~بابا بیرون کار داشت
+خبر خواصی نبود
(سوهیون به سمت اتاقش رفت،سوهیون هروقت میومد خونه بعد از اینکه به خانوادش سلام میکرد همیشه میرفت و قاب عکس بچگیشو می دید )
+چی؟ چرا قاب عکسم نیست؟
+مامان قاب عکس بچگیمو ندیدی؟ چرت سرجاش نیس؟
~مگه میشه؟ باید همون جا باشه
(علامت برادر سوهیون^ جونگ هه یون متولد2000)
^منظورت اینه؟
+یاا اوپا فکر مردم گمش کردم، دیگه بدون اجازه من بهش دست نزن
(هه یون دستشو میزاره روی شونه ی سوهیون)
^نکنه فکر میکنی اگه من اگه من دست بزنم به عکس چیزی از جیک جونت کم میشه؟
+یاااا منظورت چیه؟ همین الان تمومش کن و عکسو بهم پس بده
(هه یون دستشو میبره بالا)
^اگه میتونی خودت بگیر
+عادلانه نیست تو قدت ۱۸۷،من قدم بهت نمیرسه
^اگه اراده کنی میرسه
ادامه دارد......
_____________________________
#هشت_خوش_شانس#فیک#انها_یپن
خیلی ممنونم از دوستام که حمایتم میکنن🥲❤️‍🩹