میترسم دیر کنی ...
میترسم دیر کنی ...
من از پیر شدن در انتظارت باکی ندارم ؛
من از هرگز نیامدنت میترسم ...
از پایان این صبر میترسم ...
میترسم آنقدر دیر کنی که عشقت در دلم سرد شود ...
کاری کن ، دست بجنبان مَرد ...
من خسته تر از آنم که این همه نداشتنت را تاب آورم ...
کاری کن تا وقت هست ، تا زنده ای در دلم ، در یادم ...
نکند آنقدر دیر کنی که تب عشقت سرد شود ...
خدا نکند آنقدر دیر کنی ...
دست بجنبان مَرد ؛ نیامدنت ترسو کرده است این دخترِ جسور را ...
#مهسا_امیری_راد
من از پیر شدن در انتظارت باکی ندارم ؛
من از هرگز نیامدنت میترسم ...
از پایان این صبر میترسم ...
میترسم آنقدر دیر کنی که عشقت در دلم سرد شود ...
کاری کن ، دست بجنبان مَرد ...
من خسته تر از آنم که این همه نداشتنت را تاب آورم ...
کاری کن تا وقت هست ، تا زنده ای در دلم ، در یادم ...
نکند آنقدر دیر کنی که تب عشقت سرد شود ...
خدا نکند آنقدر دیر کنی ...
دست بجنبان مَرد ؛ نیامدنت ترسو کرده است این دخترِ جسور را ...
#مهسا_امیری_راد
۷.۱k
۲۲ فروردین ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.