ناتاشای عزیزم

**"ناتاشای عزیزم،**

از اولین روزی که تو را در مدرسه دیدم، دنیا برایم رنگ دیگری گرفت. یادت هست؟ تو کنار پنجره ایستاده بودی، با آن لبخند آرام و چشمانی که انگار تمام ستاره‌های آسمان را در خود جای داده‌اند. من همان لحظه فهمیدم که چیزی در تو هست که مرا به سمت خودت می‌کشد، مثل گرگی که ماه را دنبال می‌کند—اما این بار نه از روی غریزه، بلکه از روی عشق.

هر روزی که با تو می‌گذرانم، مثل یک رویای زیباست. وقتی دستانم را در دستان تو می‌گذارم، وقتی صدای خنده‌ات را می‌شنوم، یا حتی وقتی ساکت کنارم نشسته‌ای، احساس می‌کنم کامل‌تر از همیشه‌ام. تو تنها کسی هستی که می‌توانی با یک نگاه، ترس‌ها و نگرانی‌هایم را آرام کنی.

ناتاشا، من دوستت دارم—نه به خاطر چیزهای عجیب و غریب، نه به خاطر افسانه‌ها یا داستان‌های ترسناک. فقط به خاطر خودت، به خاطر قلبی که این‌قدر بزرگ و زیباست، به خاطر تمام لحظه‌های کوچکی که با هم ساختیم و هنوز قرار است بسازیم.

قول می‌دهم همیشه کنارت باشم، در روزهای خوب و بد، در خنده‌ها و اشک‌ها. چون تو تنها کسی هستی که دلم می‌خواهد تا آخر عمر، دست در دست تو قدم بزنم.

**همیشه دوستت دارم، لوکاس** 💙"
دیدگاه ها (۱)

the end of time after him part 54 ( آخرین پارت )

همیشه برقرار باش تا بی قرار نباشیچرا که در تمام لحظه های سخت...

♥️🍃‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ وق...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط