آدم فضایی تنها تو تو اتاقش نشسته بود و

کتاب ترسناک میخوند.
اونقدر از کتابی که میخوند ترسیده بود که رنگش سبزه کبود شده بود!
کتاب رو گذاشت روی میز کنارش؛ پتورو تابالای سرش کشید و همونطور که از ترس میلرزید سعی کرد به خودش دلداری بده!
آدم فضایی همش باصدای لرزون تکرارمیکرد. . .

نه انسان ها واقعیت ندارن:]+
𖦆 ·
#نویسنده‌ی‌مست
دیدگاه ها (۴۴)

آدما وقتی سکوت میکنن؛

کاش میتونستم اونقدر محکم بغلت کنم که توی قفسه ی سینت ذوب شم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط