پدربزرگ مادربزرگ ها معنی زندگی رو بهتر می فهمن. هیجانات و
پدربزرگ مادربزرگها معنی زندگی رو بهتر میفهمن. هیجانات و تندرویها رو پشت سر گذاشتن و میفهمن چی مهمه و چی مهم نیست. میفهمن برای چه چیزهایی باید از جون مایه گذاشت و چه چیزهایی رو باید رها کرد و گذشت.
تا وقتی جوونیم با ضرباهنگ تند زندگی میدویم و انگار میخوایم با عجله همه چیزو به دست بیاریم. آرزوهای دور و دراز داریم و خوشبختی و رضایت رو توی رسیدن به اونها میبینیم. غم و شادیا، ترس و آرامشها و بقیه احساسات مثل هوای بهاری میمونن و تند تند تغییر میکنن. بیشتر توجهمون به بیرونه تا به خودمون...
ولی بیشتر پدربزرگ مادربزرگها به یک سکون و تعادلی رسیدن که جز با تجربه به دست نمیاد، برای اونها خوشبختی نشستن زیر سایه درخت، کنار یک عزیز و خوردن یک چای یا یه پَر میوهس... به آهستگی... با آرامش... با صفا...
تا وقتی جوونیم با ضرباهنگ تند زندگی میدویم و انگار میخوایم با عجله همه چیزو به دست بیاریم. آرزوهای دور و دراز داریم و خوشبختی و رضایت رو توی رسیدن به اونها میبینیم. غم و شادیا، ترس و آرامشها و بقیه احساسات مثل هوای بهاری میمونن و تند تند تغییر میکنن. بیشتر توجهمون به بیرونه تا به خودمون...
ولی بیشتر پدربزرگ مادربزرگها به یک سکون و تعادلی رسیدن که جز با تجربه به دست نمیاد، برای اونها خوشبختی نشستن زیر سایه درخت، کنار یک عزیز و خوردن یک چای یا یه پَر میوهس... به آهستگی... با آرامش... با صفا...
۸۹۰
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.