آپدیت ویورس جیهوپ
آپدیت ویورس جیهوپ
یک ماه، دقیقا 30 روز دیگه مونده!
اولش زمان خیلی دیر میگذشت ولی فکر کنم الان زیادی به همه چیز اینجا علاقهمند شدم.
دارم وسایلمو جمع میکنم، چیزهایی که توی پیشرفتم بهم کمک کردن رو میدم بره، و کمدم دیگه داره یکم خالی به نظر میاد و اینجا بود که احساساتم برام واضح و روشن شدن.
به گذشته نگاه میکنم و همهی خاطراتم برام زنده میشن، اون روزهای اولی که مضطرب و عصبی بودم و دیگه نمیدونستم که چی میدونم.. که میگفتم همه چیز درست میشه. (حتی صدای گوشخراش در کمد موقع باز شدن)
این روزها به سربازهای جدیدی که تازه کارشونو شروع کردن نگاه میکنم ک میتونم ذهنشونو بخونم. آخه منو یاد خودم میندازن و ابن یه جورایی برام بامزهست.
هعی... دارم به روزایی که توی سربازی گذروندم نگاه میکنم و سرشار از احساسات میشم... ولی راضی هم هستم! و به خودم افتخار هم میکنم!
دیگه در اواخر دوره خدمتم من یه گروهبانم، الانم توی تختم دراز کشیدم و دارم این نامه رو مینویسم، هیهی تعطیلات واقعا میچسبه!!! چون میتونم حسابی استراحت کنم!!!
دیگه این نامه الکی الکی طولانی شده
ولی فقط اومدم که چوسوک رو تبریک بگم~ ولی انگار که سرنوشت باشه، امروز روزیه که دقیقا 30 روز باقی مونده دارم~
الان که همه دارن با خانوادههاشون وقت میگذرونن، توی ذهن من پرنده پر نمیزنه. امسال چوسوک گرمی داشتیم!! ولی امیدوارم حسابی بهتون خوش گذشته باشه و منم تبریکاتم رو بهتون میرسونم.
امیدوارم پاییز زودتر برسه که بتونم برگهای پاییزی ریخته شده توی ذهنم رو جمع کنم~🍃🍂 ماه بعد این موقع میبینمتون، تا اون روز امیدوارم که سلامت بمونید و مراقب خودتون باشید...!
خبردار🫡
آ.م.د.د 💜🕊
(آرمی دوستون دارم)
یک ماه، دقیقا 30 روز دیگه مونده!
اولش زمان خیلی دیر میگذشت ولی فکر کنم الان زیادی به همه چیز اینجا علاقهمند شدم.
دارم وسایلمو جمع میکنم، چیزهایی که توی پیشرفتم بهم کمک کردن رو میدم بره، و کمدم دیگه داره یکم خالی به نظر میاد و اینجا بود که احساساتم برام واضح و روشن شدن.
به گذشته نگاه میکنم و همهی خاطراتم برام زنده میشن، اون روزهای اولی که مضطرب و عصبی بودم و دیگه نمیدونستم که چی میدونم.. که میگفتم همه چیز درست میشه. (حتی صدای گوشخراش در کمد موقع باز شدن)
این روزها به سربازهای جدیدی که تازه کارشونو شروع کردن نگاه میکنم ک میتونم ذهنشونو بخونم. آخه منو یاد خودم میندازن و ابن یه جورایی برام بامزهست.
هعی... دارم به روزایی که توی سربازی گذروندم نگاه میکنم و سرشار از احساسات میشم... ولی راضی هم هستم! و به خودم افتخار هم میکنم!
دیگه در اواخر دوره خدمتم من یه گروهبانم، الانم توی تختم دراز کشیدم و دارم این نامه رو مینویسم، هیهی تعطیلات واقعا میچسبه!!! چون میتونم حسابی استراحت کنم!!!
دیگه این نامه الکی الکی طولانی شده
ولی فقط اومدم که چوسوک رو تبریک بگم~ ولی انگار که سرنوشت باشه، امروز روزیه که دقیقا 30 روز باقی مونده دارم~
الان که همه دارن با خانوادههاشون وقت میگذرونن، توی ذهن من پرنده پر نمیزنه. امسال چوسوک گرمی داشتیم!! ولی امیدوارم حسابی بهتون خوش گذشته باشه و منم تبریکاتم رو بهتون میرسونم.
امیدوارم پاییز زودتر برسه که بتونم برگهای پاییزی ریخته شده توی ذهنم رو جمع کنم~🍃🍂 ماه بعد این موقع میبینمتون، تا اون روز امیدوارم که سلامت بمونید و مراقب خودتون باشید...!
خبردار🫡
آ.م.د.د 💜🕊
(آرمی دوستون دارم)
۲.۴k
۲۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.