مافیای خشن پارت هجدهم

که یهو میبینه ات زنگ میزنه

کوک: بله

ات: خوبی؟

کوک: کاری داشتی(با لحن جدی)

ات: نه اقای سرد خواستم بگم من خودم میام

کوک: راستی دکتر برای ورم شکمت چی گفت

ات: ها هیچی فقط گفت یکم چاق شدم

کوک: مطمعنی بنظر نمیاد چاقی باشه

ات:: چرا بابا چاقیه دکترش خیلی حرفه ای بود

کوک: باشه فعلا پس من میرم خونه

ات: باش فعلا

(کوک قطع میکنه)

ویو کوک:

رسیدم خونه یعد چند ساعت ات برگشت

ات: سلام

کوک: سلام

ات: چرا انقدر سرد شدی؟

کوک: حس میکنم داری بم دروغ میگی

ات: درمورد چی

کوک: ورم شکمت

ات: ا ا اها ببین چیزه گفت یه بیماری واقعیتش که چند هفته دیگه خوب میشم

کوک: مطمعنی بیماریه

ات: اره باو

ات: من رفتم لالا تو نمیای

کوک: تو برو منم یکم وقت دیگه میام

ات: باوشه

ویو کوک:

وقتی ات رفت زنگ زدم به پدرم

کوک: تصمیم رو گرفتم با یونا ازدواج میکنم

پدر کوک: چه عالی خوبه پس فردا شب ات رو از خونه بنداز بیرون

کوک:(قطع میکنه)

فلش بک فردا صبح







ویو ات:

وقتی صبح بیدار شدم کوک نبود گفتم لابد رفته سرکار اومدم بلند شم که پام گیر کرد به یه چیزی و خوردم زمین دیدم یه کیف از زیر تخت زده بیرون برش داشتم و بازش کردم چیزی دیدم که با دیدنش خون توی رگام منجمد شد

ات: ب ب بر•••••

ادامه دارد
دیدگاه ها (۲)

مافیای خشن پارت اخر

🤍های یه خبر خوب دارم🤍

مافیای خشن پارت هفده

مافیای خشن پارت شانزدهم

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟓عشق مافیاویو بورامبا جیمین رفتم خونش فردا باید میرفتم ...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟑عشق مافیاویو جونگ کوک از خونه اومدم بیرون رفتم به کافه...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۲ بادیگارد اومد بادیگارد : قربان فهمیدم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط