nilOo:
nilOo:
هیچ وقت سکوت را دوست نداشتم...
هیچ وقت آدم های کم حرف را دوست نداشتم و همیشه از ارتباط داشتن با این آدم ها پرهیز میکردم...
دوستشان نداشتم چون نمیتوانستم از افکار و احساساتشان سر درآوردم...
سالها بعد که بزرگتر شدم دلم کشف کردن این آدمهارا می خواست...
سعی کردم نزدیکشان شوم دیگر برایم ترسناک و ناشناخته نبودند...
سعی کردم دوستشان داشته باشم...امروز حس میکنم توانستم بشناسمشان...
آدمهای کم حرف از اول اینطور نبودند
یک روزی یک اتفاقی یا حضور آدمهایی باعث تحولشان شد که به یکباره سکوت کردند...
به یکباره کم حرف شدند...
تمام هیجان و شور زندگیشان به یکباره رفت...
حالا مدتهاست من هم کم حرف شدم...
مدتهاست در جواب خیلی ها سکوت میکنم...
مدتهاست یاد گرفتم میتوانم جواب سوالهای احمقانه دیگران را ندهم...
میتوانم خیلی وقتها جای نوشتن چندین چند سطر سه نقطه پر حرف بگذارم...
مدتهاست یاد گرفته ام مسعول افکار دیگران نباشم...
سکوت...
کم حرفی...
بی تفاوتی...
انقدرها که از بیرون به نظر می آید بد نیست...
هیچ وقت سکوت را دوست نداشتم...
هیچ وقت آدم های کم حرف را دوست نداشتم و همیشه از ارتباط داشتن با این آدم ها پرهیز میکردم...
دوستشان نداشتم چون نمیتوانستم از افکار و احساساتشان سر درآوردم...
سالها بعد که بزرگتر شدم دلم کشف کردن این آدمهارا می خواست...
سعی کردم نزدیکشان شوم دیگر برایم ترسناک و ناشناخته نبودند...
سعی کردم دوستشان داشته باشم...امروز حس میکنم توانستم بشناسمشان...
آدمهای کم حرف از اول اینطور نبودند
یک روزی یک اتفاقی یا حضور آدمهایی باعث تحولشان شد که به یکباره سکوت کردند...
به یکباره کم حرف شدند...
تمام هیجان و شور زندگیشان به یکباره رفت...
حالا مدتهاست من هم کم حرف شدم...
مدتهاست در جواب خیلی ها سکوت میکنم...
مدتهاست یاد گرفتم میتوانم جواب سوالهای احمقانه دیگران را ندهم...
میتوانم خیلی وقتها جای نوشتن چندین چند سطر سه نقطه پر حرف بگذارم...
مدتهاست یاد گرفته ام مسعول افکار دیگران نباشم...
سکوت...
کم حرفی...
بی تفاوتی...
انقدرها که از بیرون به نظر می آید بد نیست...
۲.۹k
۲۶ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.