از یک جایی به بعد دیگر برایم مهم نبود که مشکلات تا کجا

.از یک جایی به بعد، دیگر برایم مهم نبود که مشکلات، تا کجای طاقتم پیش می روند، فقط نشستم و نگاهشان کردم، چیزی نگفتم، گلایه نکردم، فقط نگاهشان کردم ! پذیرفته بودم که دنیا روالِ خودش را طی می کند و من هرچه بیشتر دست و پا بزنم، فقط خسته تر می شوم .
پذیرفته بودم که برای رسیدن به روزهای #خوب ، باید از روزهای #سخت عبور کرد و برای رسیدن به قله، باید رنجِ ارتفاع را به جان خرید .
من واقعیت های تلخ را پذیرفته بودم و این پذیرش؛ عذاب و تلخیِ لحظه ها را برایم کمتر می کرد ...
دیگر گرِه های دست و پا گیرِ زندگی ام را با #صبر و #آرامش ، باز می کنم،
چون می دانم که نگرانیِ بیش از حد، فقط گره را کور و مرا پیر و زمین گیر می کند !
من تصمیمِ خودم را گرفته ام ؛
از اینجای زندگی ام به بعد، فقط زندگی می کنم ... #نرگس_صرافیان_طوفان‌

.
.
. #ترانه #آهنگ_جدید #تکست_ناب #تکست_عاشقانه #تکست_سنگین #تکست_خاص #متن_خاص #متن_عاشقانه #متن_احساسی #عاشقانه #عشقولانه #احساسی #عشق #عشقبازی #عشق_بازی #بهرام #رضا #ماشین #ماشینباز
دیدگاه ها (۱۷)

اتفاقات بد پیش میان تا بزرگت کنن اونقدر که هربار بتونی خاطرا...

کمی تحمل کن ؛دردهایی را که هربار با سماجتِ بیشتری قلبِ آرامش...

حلول #ماه_مبارک_رمضان مبارک باد.🌸 .امیدوارم در این #مهمانی_خ...

﷽ در حافظه همه‌ ی ما، «شهر رمضان» با «انزل فیه القرآن» عجین ...

سیصد و شصت و پنج روز با تو---روز اول

پارت ۳ موضوع : نفرین عشق سیاه جی چا: بعد تموم شدن صدای جیغم ...

#رویای #جوانی #پارت-۶خیلی عصابم خورد شد . یونگی اومد و گفت :...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط