تک پارتی درخواستیسوئو و ساکورا
تک پارتی درخواستی/سوئو و ساکورا
(ساکورا) :
بهتره دیگه از روی تخت بلند بشم وگرنه دیرم میشه. بلند شدم و رفتم سمت کمدم. وقتی داشتم لباسام رو عوض میکردم یهو یه نفر در رو باز کرد.
(سوئو) :
/ هااااا؟ هنوز بیرون نیومدی؟ بیا دیگهههه/
(ساکورا) :
/ت ت تو اینجا چه غلطی میکنی؟ نمی بینی دارم لباس عوض میکنم؟ اصلا چجوری اومدی تو؟ / *بچه عین لبو سرخ شده*
(سوئو) :
«نزدیک شدن به ساکورا» / واااوووو عجب عضلاتی ببینم روزی چند ساعت ورزش میکنی؟ /
(ساکورا) :
براچی جوابه سوالم رو نمیده و همینجوری بهم نزدیک و نزدیک تر میشه؟ (تو ذهنش)
(سوئو) :
/ ائههه بزار ببینم /
(از زبان نویسنده) :
سوئو آروم پیشونی ساکورا رو میبوسه و ساکورا خجالت زده شدع
(سوئو) :
«لبخند ملیح» /امروزم مثل همیشه خوشگلی... راستی پرسیدی چجوری اومدم تو راستش نیری درو واسم باز کرد/
(ساکورا) :
/اممم ممنون... ولی اگه دستم به نیری برسه پوست از سرش میکنم/ لباسم رو که پوشیدم سوئو یونیفرمم رو برام آورد و کمک کرد که بپوشمش.
(سوئو) :
/میگم میشه یه لحظه بشینی روی تخت؟ /
(ساکورا) :
/اممم باشه/ تا روی تخت نشستم سوئو عین یه گربه پرید روم بازم لپام گل انداخت /چ چ چیکار میکنی؟؟؟؟/
(سوئو):
/راستش فقط میخواستم بغلت کنم /آروم ساکورا رو بغل کردم بغلش کامل گرم بود.
(ساکورا) :
منم آروم بغلش کردم تا حداقل ازم خاطره ی بدی نداشته باشه.
__چند دقیقه بعد__
(نیری) :
یعنی اون دوتا دارن چیکار میکنن؟؟باید برم تو؟؟نه نه بهتره صداشون کنم /سؤئو ساننن!!چرا نمیای بیرون؟؟/
(ساکورا):
صدای نیری بود و با شنیدن اون صدا سوئو از بغلم بلند شد
(سوئو):
/بنظرم اگه میخوای پوست از سرش بکنی الان بهترین فرصته /(ساکورا):
/درسته/از خونه که زدیم بیرون در رو بستم و قفل کردم تا مطمئن شم نیری دوباره به خونم تجاوز نمیکنه و بعد نیری رو تا میخورد کتک زدم. سوئو دستش رو گذاشت روی دستم و نزاشت بیشتر بزنمش.
(از زبان نویسنده) :
ساکورا و سوئو و نیری باهم به سمت مدرسه فورین رفتن و سوئو توی راه از ساکورا تشکر کرد
خب چطور بود عزیزان؟؟؟.
(ساکورا) :
بهتره دیگه از روی تخت بلند بشم وگرنه دیرم میشه. بلند شدم و رفتم سمت کمدم. وقتی داشتم لباسام رو عوض میکردم یهو یه نفر در رو باز کرد.
(سوئو) :
/ هااااا؟ هنوز بیرون نیومدی؟ بیا دیگهههه/
(ساکورا) :
/ت ت تو اینجا چه غلطی میکنی؟ نمی بینی دارم لباس عوض میکنم؟ اصلا چجوری اومدی تو؟ / *بچه عین لبو سرخ شده*
(سوئو) :
«نزدیک شدن به ساکورا» / واااوووو عجب عضلاتی ببینم روزی چند ساعت ورزش میکنی؟ /
(ساکورا) :
براچی جوابه سوالم رو نمیده و همینجوری بهم نزدیک و نزدیک تر میشه؟ (تو ذهنش)
(سوئو) :
/ ائههه بزار ببینم /
(از زبان نویسنده) :
سوئو آروم پیشونی ساکورا رو میبوسه و ساکورا خجالت زده شدع
(سوئو) :
«لبخند ملیح» /امروزم مثل همیشه خوشگلی... راستی پرسیدی چجوری اومدم تو راستش نیری درو واسم باز کرد/
(ساکورا) :
/اممم ممنون... ولی اگه دستم به نیری برسه پوست از سرش میکنم/ لباسم رو که پوشیدم سوئو یونیفرمم رو برام آورد و کمک کرد که بپوشمش.
(سوئو) :
/میگم میشه یه لحظه بشینی روی تخت؟ /
(ساکورا) :
/اممم باشه/ تا روی تخت نشستم سوئو عین یه گربه پرید روم بازم لپام گل انداخت /چ چ چیکار میکنی؟؟؟؟/
(سوئو):
/راستش فقط میخواستم بغلت کنم /آروم ساکورا رو بغل کردم بغلش کامل گرم بود.
(ساکورا) :
منم آروم بغلش کردم تا حداقل ازم خاطره ی بدی نداشته باشه.
__چند دقیقه بعد__
(نیری) :
یعنی اون دوتا دارن چیکار میکنن؟؟باید برم تو؟؟نه نه بهتره صداشون کنم /سؤئو ساننن!!چرا نمیای بیرون؟؟/
(ساکورا):
صدای نیری بود و با شنیدن اون صدا سوئو از بغلم بلند شد
(سوئو):
/بنظرم اگه میخوای پوست از سرش بکنی الان بهترین فرصته /(ساکورا):
/درسته/از خونه که زدیم بیرون در رو بستم و قفل کردم تا مطمئن شم نیری دوباره به خونم تجاوز نمیکنه و بعد نیری رو تا میخورد کتک زدم. سوئو دستش رو گذاشت روی دستم و نزاشت بیشتر بزنمش.
(از زبان نویسنده) :
ساکورا و سوئو و نیری باهم به سمت مدرسه فورین رفتن و سوئو توی راه از ساکورا تشکر کرد
خب چطور بود عزیزان؟؟؟.
- ۲.۵k
- ۱۰ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط