پارت چهارم

پارت: چهارم
ارسلان:نیکا دیانا کجایید من و امیر رفتیم خرید
نیکا:باشه
امیر:ارسلان تو میخای چی بگیری
ارسلان:یه تیشرت و شلوار واسه خودم یه بلوز شلوار هم برای دیانا تو چی میخای بگیری امیر
امیر:منم یه تیشرت و شلوارک واسه باشگاه که میرم میخام بگیرم مگه نباید واسه دیانا میخای لباس بگیری دیانا خودش هم همراهت باشه
ارسلان: گفتم چون تو میخای بیای شاید راحت نباشی
امیر:ن بابا این چه حرفیه من و دیانا مثل خواهر و برادریم منم نیکا رو صدا میکنم اونم بیاد باهم بریم
امیر:نیکا دیانا پاشید با ما بیایم میخایم بریم خرید ما خودمون تنها نمیریم
نیکا:امیر من کار دارم
دیانا:منم تا نیکا نیاد نمیام
امیر:دیانا تو دیگه حداقل بیا ارسلان میخاد واسه تو خرید کنه نیکا بزار با کُوکُو(اسم سگ نیکا) تو خونه باشن کار هارو بکنن
دیانا:منم نمیام
ارسلان:دیانا لج نکن واست خرید نمیکنما
دیانا:واییییی شما برید بعد که شما رفتید منو نیکا و کُوکُو میریم
دیدگاه ها (۰)

نیکام

مرسی که مارو دنبال میکنید

دلبرملایک فراموش نشه

رمان بغلی من پارت ۱۱۸و۱۱۹و۱۲۰ارسلان: چه زشته ای داره دیانا: ...

رمان بغلی من پارت۱۳۶و۱۳۷و۱۳۸و۱۳۹دیانا: ارسلان اون بچه فقط پن...

رمان بغلی من پارت ۱۱۲و۱۱۳و۱۱۴دیانا: دستمو جلوی لبم گرفتم ارس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط