وقتی عمو در گیر و دار جنگ تنهاست

وقتی عمو در گیر و دار جنگ تنهاست
باید زره بر تن کند یاری رساند
حتی زره اصلا اگر اندازه‌اش نیست
باید که خود را تا دل لشکر کشاند

خون پدر جوشیده در رگ‌های فرزند
انگار تاریخ جمل تکرار گشته است
یک قاسم دیگر به میدان آمد انگار
شاید که احلی من عسل تکرار گشته است

آمد عمویش را میان لشکر «نحس»
یاری کند اما مگر شمشیر دارد؟
کودک که جایش در میان معرکه نیست
اصلا مگر خنجر، سپر یا تیر دارد؟!

از لابلای گرد و خاک سمّ اسبان
با چشم‌هایش دید شمشیری بلند است
صبر و توان روضه مکشوف داری؟
یعنی چه کاری می‌کند شمشیر با دست؟!!

افتاد عبدالله در آغوش مولا
آهی کشید از درد و «بابا» را صدا کرد
آتش گرفت از ناله‌اش ای‌وای ناگاه
تیری برادرزاده را از او جدا کرد

#محسن_علیخانی
#عبدالله_بن_الحسن
#شب_پنجم
دیدگاه ها (۱)

﷽.اَللّهُمَ عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ الفَرَج.#یاعبدالله‌بن‌حسن‌علیه...

عبداللهم عبداللهممن عاشق ثاراللهم...#شب_پنجم#عبدالله_بن_حسن#...

‌نـــــاله غربتــــی از کرببلا می‌آیدحاجی عشق به میعاد منا م...

#شب_پنجم_محرم #عبدالله_بن_الحسنبرای ترک سر، آماده بودماز او...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط