خیال خوش

من گمان مي كنم هر كسي در ته دلش يك باغي دارد
كه پناهگاه اوست.
هيچ كس از آن جا خبر ندارد،
كليدش فقط در دست صاحبش است.
آن جا، آدم هر تصور ممنوعي كه دلش مي خواهد
مي كند.
عشق هاي محال، هر آرزوي ناممكن و هر خواب
و خيال خوش، هر چيز نشدني، آن جا
شدني است؛ يك بهشت –
يا شايد جهنم – خودماني و صميمي كه
هر كس براي خودش دارد.
اين باغِ اَندروني چه بسا از ديد باغبانش
هم پنهان است اما يك روزي و يك جوري آن
را كشف مي كند
دیدگاه ها (۴)

برای عاشق شدن باید آمد

این بار من مینویسم 𝐤𝐞𝐫𝐞𝐬𝐡𝐦𝐞𝐠𝐡𝐚𝐥𝐚𝐦

انسانیت چه واژه غریبی

این‌جا درونِ یک شعر استاین‌جا نامه‌های عاشقانه‌ای رَدّوبَدل ...

رها🍂 من گمان می کنم که هر کسی در ته دلش یک باغی دارد که پناه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط