خیال خوش
من گمان مي كنم هر كسي در ته دلش يك باغي دارد
كه پناهگاه اوست.
هيچ كس از آن جا خبر ندارد،
كليدش فقط در دست صاحبش است.
آن جا، آدم هر تصور ممنوعي كه دلش مي خواهد
مي كند.
عشق هاي محال، هر آرزوي ناممكن و هر خواب
و خيال خوش، هر چيز نشدني، آن جا
شدني است؛ يك بهشت –
يا شايد جهنم – خودماني و صميمي كه
هر كس براي خودش دارد.
اين باغِ اَندروني چه بسا از ديد باغبانش
هم پنهان است اما يك روزي و يك جوري آن
را كشف مي كند
كه پناهگاه اوست.
هيچ كس از آن جا خبر ندارد،
كليدش فقط در دست صاحبش است.
آن جا، آدم هر تصور ممنوعي كه دلش مي خواهد
مي كند.
عشق هاي محال، هر آرزوي ناممكن و هر خواب
و خيال خوش، هر چيز نشدني، آن جا
شدني است؛ يك بهشت –
يا شايد جهنم – خودماني و صميمي كه
هر كس براي خودش دارد.
اين باغِ اَندروني چه بسا از ديد باغبانش
هم پنهان است اما يك روزي و يك جوري آن
را كشف مي كند
۲.۱k
۰۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.