3

ژینا دخترم
و اینک جماعتی به خونخواهی تو بپا خواسته اند
و شبیه به عده ای از خونخواهان حسبن بن علی انچنان که گفتم چقدر حسین را میشناسند
خونخواهان تو نیز
اصلا شناختی از نو ندارند
و حتی هنوز نمیدانند چرا شمع زندگیت خاموش شد و چه دستی شعله زندگی ترا فشرد تا خاموش شود
شنیدم از زن غساله که نعش بی جانت را بر طبق سنت شست تا بخاک بسپارند که پیکر بی جانت با نگران بوده نگران دستی که شعله زندگیت را خاموش کرده
شنیدم گفته ای وای خدایا نکند شعله زندگی من هنگام خاموش شدن دست ان که خاموش کرد اتش جوانیم سوخته باشد
شنیدم نگرانش بودی دخترم
راستی این خونخواهان تو مهربانی ترا می شناختن
یعنی واقعا از قلب مهربان تو چیزی میدانند
ایا میدانند که مروارید کدام صدفی
چقدر ترا میشناسند
از حال تو انگاه که نفس میکشیدی
چقدر با خبر بودن
میدانند در قلبت اتش حسرت نداشتن چه چیزها داشتی
ایا این جماعت مرده پرست
وقتی که نفس میکشیدی
چقدر حال ترا میپرسیدند
خودمانیم دخترم
در میانشان جند نفر با تو به احترام سخن میگفت
و چند نفرشان هنگامیکه از خم کوچه ای تنها میگذشتی ترا با متلک های ناجوانمردانه و نا بخردانه ازارت میدادند فقط بجرم اینکه زیبا بودی
راستی دخترم.....