part: 18
part: 18
عشق بی رنگ
ته: بعدشم که این باند رو با کمک اعضا تاسیس کردیم و الانم من رئیس باند مافیایی گرگ سیاه هستم من ۷ سالم بود که وارد باند مافیایی شدم و ۸ سال تحت تعلیم بودم تا بتونم انتقام پدر و مادرمو از اون حرومزاده بگیرم تو ۱۵ سالگی باند مافیایی خودمو تاسیس کردم
ا.ت: اوه پس خیلی سختی کشیدی پسر
(ناراحت)
ته: اوهوم،حالا تو داستانتو بگو
ا.ت: خب ببین، مادر من ۱۷ سال پیش وقتی ۱۹ سالش بوده میره بار و یه نفر بهش تجاوز میکنه و فرداش هم ناپدید میشه ینی من نمیدونم پدرم کیه مادرم وقتی میفهمه منو حاملست میخواسته منو سقط کنه ولی چون واس سقط من نیاز به امضای پدرم داشته نمیتونه صبر میکنه تا به دنیا بیام بعدشم منو توی پرورشگاه میذاره و من وقتی ۱۵ سالم بود از اون جهنم فرار کردم و بعدشم که تو منو دزدیدی
ته: تو که بیشتر از من سختی کشیدی بیا بغلم بینم
ا.ت رفت بغلش
ته: ا.ت، یه سوال دارم ازت
ا.ت: بپرس
ته: میگم تو که به من خیانت نمیکنی نه؟
ا.ت: چرا همچین فکری میکنی؟
ته: حالا بگو به قول خودت کنجکاوم
ا.ت: تهیونگ من عاشقتم چرا باید بهت خیانت کنم؟
ته: هوم، تو متعلق به منی
فقط واس من
برا همیشه هم واس من میمونی
ا.ت: چشم تایگر کوچولوی من
ته: اووو بهم لقب جدید دادی؟
ا.ت: عاره خوشت نمیاد؟
ته: نه، اتفاقا دوسش دارم تایگر کوچولو
ا.ت: خوبه
یهو در زدن..........
امیدوارم خوشتون بیاد
عشق بی رنگ
ته: بعدشم که این باند رو با کمک اعضا تاسیس کردیم و الانم من رئیس باند مافیایی گرگ سیاه هستم من ۷ سالم بود که وارد باند مافیایی شدم و ۸ سال تحت تعلیم بودم تا بتونم انتقام پدر و مادرمو از اون حرومزاده بگیرم تو ۱۵ سالگی باند مافیایی خودمو تاسیس کردم
ا.ت: اوه پس خیلی سختی کشیدی پسر
(ناراحت)
ته: اوهوم،حالا تو داستانتو بگو
ا.ت: خب ببین، مادر من ۱۷ سال پیش وقتی ۱۹ سالش بوده میره بار و یه نفر بهش تجاوز میکنه و فرداش هم ناپدید میشه ینی من نمیدونم پدرم کیه مادرم وقتی میفهمه منو حاملست میخواسته منو سقط کنه ولی چون واس سقط من نیاز به امضای پدرم داشته نمیتونه صبر میکنه تا به دنیا بیام بعدشم منو توی پرورشگاه میذاره و من وقتی ۱۵ سالم بود از اون جهنم فرار کردم و بعدشم که تو منو دزدیدی
ته: تو که بیشتر از من سختی کشیدی بیا بغلم بینم
ا.ت رفت بغلش
ته: ا.ت، یه سوال دارم ازت
ا.ت: بپرس
ته: میگم تو که به من خیانت نمیکنی نه؟
ا.ت: چرا همچین فکری میکنی؟
ته: حالا بگو به قول خودت کنجکاوم
ا.ت: تهیونگ من عاشقتم چرا باید بهت خیانت کنم؟
ته: هوم، تو متعلق به منی
فقط واس من
برا همیشه هم واس من میمونی
ا.ت: چشم تایگر کوچولوی من
ته: اووو بهم لقب جدید دادی؟
ا.ت: عاره خوشت نمیاد؟
ته: نه، اتفاقا دوسش دارم تایگر کوچولو
ا.ت: خوبه
یهو در زدن..........
امیدوارم خوشتون بیاد
۱.۲k
۰۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.