تنم خسته دلم تشنه دگرساقی نمیخواهم

تنم خسته دلم تشنه دگرساقی نمیخواهم
ز پا افتاده ام اما'دگر باقی نمیخواهم

زبان خشکیده درکامم'تن رنجور آمالم
ازین دنیای وانفسا دگر حقی نمیخواهم

اگرسینه زند فریاد به عشقت میشود آرام
که من راز نهانم را زهر فرقی نمیخواهم

کنون بنگر نگارمن که ازچشمم تو میخوانی
به غیرازدیدن یارم دگر ذوقی نمیخواهم

وصال دیدنت جانا اگر جان درمیان باشد
به شوق دیدن یارم دگر جانی نمیخواهم
دیدگاه ها (۱)

جانم فدای توست، روانم فدای توست دیوانه نیستم، نفسم مبتلای تو...

عشق ممنوعه من...حال دلم را دیدی...از دلم لحظه ای...از ترس سف...

قشنگترین چیزها اینه :ببینی اونی که دوسش داریداره میخنده

💜 دوباره چشم 💎 باز کرده ام💜 هیچ چیز تغییر 💎 نکرده است💜 ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط