در دادگاه مردانگی قسمم معرفتم بود و وکیلم مرامم وهزار جمع

در دادگاه مردانگی قسمم معرفتم بود و وکیلم مرامم وهزار جمعی از لوتیان و بامرامان.
قاضی نامم را بلند خواند و گناهم را رفيق بازي اعلام کرد و من محکوم شدم به مرگ در کناره چوبه ی دار.
از من خواست تا آخرین خواسته ام را بگویم من هم گفتم به تو بگویند:
خرابتم رفیق*
دیدگاه ها (۲)

ﻟﺬﺗﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺳﺮ ﮐﺎﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﺩﻫﻪ ﺷﺼﺘﯿﺎ ﻫﺴﺖ ﺗﻮ ﮐﺘﮏ ﺯﺩﻥ ﺩﻫﻪ ﻫﺸﺘﺎﺩﯾ...

دیگر برایم عادت شده گریه های شبانه بی تو، کاش که عادت شود خن...

میشه تنهایی [ بازی کرد ]میشه تنهایی [ خندید ]میشه تنهایی [ س...

تمساح رو هروقت از آب بگیری، میگیره جرت میده!:|آخه من نمی فهم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط