گفتی ز ناز بیش مرنجان مرا برو

گفتی ز ناز بیش مرنجان مرا ، برو
آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست
دیدگاه ها (۱)

و من همه جهان را،در پیراهن گرم تو خلاصه می‌کنم...

خدایا در روزگار سرد میدانی دل من از چه سوخت هر که را در شهر ...

خوردیم چو گنجشک به دیوار بلورین؛پنداشته بودیم که این پنجره ب...

گل سرخ عزیز من به هر گلخانه ای باشی بدان رویای یک گلدان همیش...

دستم بگیر نازم بکش که عاشقم و دل شکسته ام از خود مران مرا که...

درین حصار ، ز درماندگان چه کار آیدکه زیرکان ، همه در کار خوی...

گاهی فکر می کنم😒البته از گاهی بیشتر ها می‌ره البته🥲شما ز یک ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط