p①①
نامجون: خب شما استخدامین خانم جانگ
لیا: چی؟ تو ک هنوز از من چیزی نپرسیدی یا برگه ای رو امضا نکردم!
نامجون: من فقط ی سوال میپرسم ک جوابشو بهم دادی
لیا: عاااا.... وایسا ببینم پس یعنی تو از هرکسی ک بخای استخدامش کنی این سوال رو میپرسی؟ 🤨
نامجون: چی.... ن این سوال فقط مخصوص تو بود
لیا: هوممم
لیا: خب اقای کیم من کی میتونم شروع ب کار کنم؟
نامجون: از فردا فعلا برید خونه تا من بهتون خبر بدم
لیا: بله بله پس فعلا خدانگهدار
خواستم دستگیره در رو بیارم پایین ک در باز شه
یهو نامجون دستمو کشید ک برگشتم سمتش
نامجون: همینجوری خُشک و خالی ک نمیزارم بری
لیا: چی؟
اومد نزدیک و لباشو گذاشت روی لبام ک منم همراهیش کردم بعد دو مین ازش جدا شدم
لیا: خب دیگه من برم
نامجون: یاااااا من بازم میخاستم*شاکی و کیوت*
لیا:*خنده*بقیش برای سریه بعد من رفتم
نامجون: باشه*لب و لوچه اویزون*
ویو جیهوپ
بالاخره بعد از کلی کار برگشتم خونه
هوپی: لیااااا...... خواهر جون کجاییی*بلند*
ولی صدایی نیومد یهو یادم افتاد ک گفته بود میخاد بره برای مساحبه کاری
لباسامو عوض کردم و نشستم روی مبل دیدم خوابم میاد رفتم توی اتاقم و خوابیدم
ویو لیا
وقتی رسیدم خونه دیدم کفشای جیهوپ توی جاکفشیه فهمیدم اومده خونه
دیدم داخل سالن پذیرایی نیست رفتم توی اتاقش دیدم خوابیده
رفتم توی اتاق خودم و لباسامو عوض کردم ی فکر زد ب سرم ک برم و بپرم روی جیهوپ
کامنت بزارید
میخام زود تمومش کنم پس حمایت کنید تا امشبم بزارم❤
لیا: چی؟ تو ک هنوز از من چیزی نپرسیدی یا برگه ای رو امضا نکردم!
نامجون: من فقط ی سوال میپرسم ک جوابشو بهم دادی
لیا: عاااا.... وایسا ببینم پس یعنی تو از هرکسی ک بخای استخدامش کنی این سوال رو میپرسی؟ 🤨
نامجون: چی.... ن این سوال فقط مخصوص تو بود
لیا: هوممم
لیا: خب اقای کیم من کی میتونم شروع ب کار کنم؟
نامجون: از فردا فعلا برید خونه تا من بهتون خبر بدم
لیا: بله بله پس فعلا خدانگهدار
خواستم دستگیره در رو بیارم پایین ک در باز شه
یهو نامجون دستمو کشید ک برگشتم سمتش
نامجون: همینجوری خُشک و خالی ک نمیزارم بری
لیا: چی؟
اومد نزدیک و لباشو گذاشت روی لبام ک منم همراهیش کردم بعد دو مین ازش جدا شدم
لیا: خب دیگه من برم
نامجون: یاااااا من بازم میخاستم*شاکی و کیوت*
لیا:*خنده*بقیش برای سریه بعد من رفتم
نامجون: باشه*لب و لوچه اویزون*
ویو جیهوپ
بالاخره بعد از کلی کار برگشتم خونه
هوپی: لیااااا...... خواهر جون کجاییی*بلند*
ولی صدایی نیومد یهو یادم افتاد ک گفته بود میخاد بره برای مساحبه کاری
لباسامو عوض کردم و نشستم روی مبل دیدم خوابم میاد رفتم توی اتاقم و خوابیدم
ویو لیا
وقتی رسیدم خونه دیدم کفشای جیهوپ توی جاکفشیه فهمیدم اومده خونه
دیدم داخل سالن پذیرایی نیست رفتم توی اتاقش دیدم خوابیده
رفتم توی اتاق خودم و لباسامو عوض کردم ی فکر زد ب سرم ک برم و بپرم روی جیهوپ
کامنت بزارید
میخام زود تمومش کنم پس حمایت کنید تا امشبم بزارم❤
۱۰.۸k
۱۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.