فیک بی تی اس پارت اخر فصل ۲ ورژن ۲
ته جون ویو:
تیری به پاش زدم که جیغ زد
×خب دردشو حس کردی؟؟؟
نمیخوای که به قلب کوچیکت بخوره چاگیا؟؟
+ولم...ولم...هققق...کن...برممم...هققق...من...من..دوست ندارمم...هققق
×ببین چاگیا یا منو انتخاب میکنی یاعم خدارو حالا هرکدومو خودت میخوای ۱۰ دقیقه ام بیشتر زمان نداری!
+هقققق...چراا میخوای به زور با تو باشمم...هققق ...من...منن...کوکیمو دوست دارمممم
کوک ویو:
رسیدم پشت دری که ا/ت اونجا بود
داشت میگفت من کوکیمو دوست دارم...
اگه اتفاقی براش می افتاد؟
اگه چیزی میشد؟؟
باید چیکار میکردم
نمیتونستم همینطوری بپرم تو...اگه اینکارو میکردم شلیک یمیکرد...ده دقیقه وقت بود...باید صبر میکردم تا موقعیت مناسب...
ا/ت ویو:
+هققق...میشه...هققق....لطفاا....ولم کنی برمم...هققق
×ا/ت بس کن چاگیا من تورو ولت نمیکنم خو؟؟
پیش من میمونی تا ده دقیقه دیگه که تصمیم بگیری
+(داشتم سعی میکردم طنابی که به دستم بسته بودو با میخ صندلی باز کنم...)
+ته جون بیا...هق...منطقی باشیمم...هقققق...وقتی دوست ندارمم...هققق...چطوری میخوای باهام زندگی کنییی...هقققققق
×برام مهم نیست میفهمییی؟؟؟؟
~ده دقیقه بعد~
×خب چاگیا انتخاب کردی؟؟
×من یا مرگ؟؟
+مرگ
×چییی؟؟
+مرگگگ...چیههه نمیتونییی بکشیمم هاا؟؟؟؟
×باشه حالا که اینطور میخوای
کوک ویو:
درو باز کردمو رفتم داخل
چشمای ا/ت چهار تا شد با سرش اشاره میکرد که برم بیرون
ته جون شلیک کرد ا/ت از ترس چشاشو بست
و بعد تیر بهش برخورد کرد...دیر رسیدم...منه لعنتی دیر رسیدم...صدای آژیر پلیس میومد...ته جون فرار کرد و من رفتم پیش ا/ت بغلش کردم تکونش دارم ولی تکون نمیخورد
_ا/تت؟؟این مسخره ترین شوخی ایه که تا الان باهام کردی کیوتممم بیدار شو دیگهه خوو؟؟اینقدر منو اذیت نکنن...
*تکون نمیخورد اشک از چشام سرازیر شد
~چندین سال بعد~
راوی ویو:
ته جون به حبس ابد محکوم شد و کوک..
میگن که هنوز صدای فریاداش از خونه میاد...صدای حرف زدناش با ا/ت...صدای اشک ریختناش...
بعضیا میگن اون دیوونه شده ....
و بعضیا میگن اون واقعا روح ا/ت رو میبینه!
شایدم ا/ت زنده بود و کوک اونو توی خونه حبس کرده بود تا کسی نبینتش و عاشقش نشه تا بلایی سرش نیاد ...و میگن که اون فریاد ها...درواقع صدای ا/ت اس..
کسی نمیدونه واقعیت چیه و هیچ وقت هم خواهند فهمید!
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک
پایان
تیری به پاش زدم که جیغ زد
×خب دردشو حس کردی؟؟؟
نمیخوای که به قلب کوچیکت بخوره چاگیا؟؟
+ولم...ولم...هققق...کن...برممم...هققق...من...من..دوست ندارمم...هققق
×ببین چاگیا یا منو انتخاب میکنی یاعم خدارو حالا هرکدومو خودت میخوای ۱۰ دقیقه ام بیشتر زمان نداری!
+هقققق...چراا میخوای به زور با تو باشمم...هققق ...من...منن...کوکیمو دوست دارمممم
کوک ویو:
رسیدم پشت دری که ا/ت اونجا بود
داشت میگفت من کوکیمو دوست دارم...
اگه اتفاقی براش می افتاد؟
اگه چیزی میشد؟؟
باید چیکار میکردم
نمیتونستم همینطوری بپرم تو...اگه اینکارو میکردم شلیک یمیکرد...ده دقیقه وقت بود...باید صبر میکردم تا موقعیت مناسب...
ا/ت ویو:
+هققق...میشه...هققق....لطفاا....ولم کنی برمم...هققق
×ا/ت بس کن چاگیا من تورو ولت نمیکنم خو؟؟
پیش من میمونی تا ده دقیقه دیگه که تصمیم بگیری
+(داشتم سعی میکردم طنابی که به دستم بسته بودو با میخ صندلی باز کنم...)
+ته جون بیا...هق...منطقی باشیمم...هقققق...وقتی دوست ندارمم...هققق...چطوری میخوای باهام زندگی کنییی...هقققققق
×برام مهم نیست میفهمییی؟؟؟؟
~ده دقیقه بعد~
×خب چاگیا انتخاب کردی؟؟
×من یا مرگ؟؟
+مرگ
×چییی؟؟
+مرگگگ...چیههه نمیتونییی بکشیمم هاا؟؟؟؟
×باشه حالا که اینطور میخوای
کوک ویو:
درو باز کردمو رفتم داخل
چشمای ا/ت چهار تا شد با سرش اشاره میکرد که برم بیرون
ته جون شلیک کرد ا/ت از ترس چشاشو بست
و بعد تیر بهش برخورد کرد...دیر رسیدم...منه لعنتی دیر رسیدم...صدای آژیر پلیس میومد...ته جون فرار کرد و من رفتم پیش ا/ت بغلش کردم تکونش دارم ولی تکون نمیخورد
_ا/تت؟؟این مسخره ترین شوخی ایه که تا الان باهام کردی کیوتممم بیدار شو دیگهه خوو؟؟اینقدر منو اذیت نکنن...
*تکون نمیخورد اشک از چشام سرازیر شد
~چندین سال بعد~
راوی ویو:
ته جون به حبس ابد محکوم شد و کوک..
میگن که هنوز صدای فریاداش از خونه میاد...صدای حرف زدناش با ا/ت...صدای اشک ریختناش...
بعضیا میگن اون دیوونه شده ....
و بعضیا میگن اون واقعا روح ا/ت رو میبینه!
شایدم ا/ت زنده بود و کوک اونو توی خونه حبس کرده بود تا کسی نبینتش و عاشقش نشه تا بلایی سرش نیاد ...و میگن که اون فریاد ها...درواقع صدای ا/ت اس..
کسی نمیدونه واقعیت چیه و هیچ وقت هم خواهند فهمید!
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک
پایان
۴.۶k
۱۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.