𝐲𝐨𝐮 𝐬𝐚𝐯𝐞𝐝 𝐦𝐞¹⁴
𝐲𝐨𝐮 𝐬𝐚𝐯𝐞𝐝 𝐦𝐞¹⁴
جیمین: تو اصلا انگار باید تنبیه شی.... ها؟
ات: ب..بخش....
دستمو گرفت و از رو تخت بلندم کرد... پام هنوز درد میکرد ولی الان بهتر شده بود... به سمت مبل جلوی تلویزیون رفت... یه کوسن برداشت و نشت... کوسن گذاشت روی پاش و پاهاشو رو میز ولو کرد...اشاره ای به شونه اش کرد اما توجهی نکردم..... فکر کنم منظورشو فهمیدم.....
ات: باشه*خسته. کلافه*
رفتم و از پشت مبل و شونه و اِسکَپیولاش رو ورزش دادم.... ایششش چرا غرورمو به خاطرش شکوندم.... از اون فاصله صدای پوزخندشو میشنیدم..... چشمم به دیاگرام(نمودار دایره ای) چسبیده شده به دیوار افتاد... خیلی پیچ در پیچ بود تاحال همچین چیزی به این پیچیدگی ندیده بودم... عین میز رانر(هزارتو) بود.... وای یارو مهندسه!؟
ات: اون چیه؟*کنجکاو*
جیمین: اون برای یه ساختمونه
ات: هیییی*ذوق*
جیمین:چته*تعجب*
ات؛: تو مهندسیییی!؟
من کلا از بچگی از مهندسا و دکترا خوشم میومد شاید چون زیادی خرخون بودم...
جیمین: نه بابا برا دوستمه
ات: بی ذوق*چشم غره*
جیمین: تو اصلا انگار باید تنبیه شی.... ها؟
ات: ب..بخش....
دستمو گرفت و از رو تخت بلندم کرد... پام هنوز درد میکرد ولی الان بهتر شده بود... به سمت مبل جلوی تلویزیون رفت... یه کوسن برداشت و نشت... کوسن گذاشت روی پاش و پاهاشو رو میز ولو کرد...اشاره ای به شونه اش کرد اما توجهی نکردم..... فکر کنم منظورشو فهمیدم.....
ات: باشه*خسته. کلافه*
رفتم و از پشت مبل و شونه و اِسکَپیولاش رو ورزش دادم.... ایششش چرا غرورمو به خاطرش شکوندم.... از اون فاصله صدای پوزخندشو میشنیدم..... چشمم به دیاگرام(نمودار دایره ای) چسبیده شده به دیوار افتاد... خیلی پیچ در پیچ بود تاحال همچین چیزی به این پیچیدگی ندیده بودم... عین میز رانر(هزارتو) بود.... وای یارو مهندسه!؟
ات: اون چیه؟*کنجکاو*
جیمین: اون برای یه ساختمونه
ات: هیییی*ذوق*
جیمین:چته*تعجب*
ات؛: تو مهندسیییی!؟
من کلا از بچگی از مهندسا و دکترا خوشم میومد شاید چون زیادی خرخون بودم...
جیمین: نه بابا برا دوستمه
ات: بی ذوق*چشم غره*
۱۰.۶k
۱۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.