رمان:دوستی و دشمنی
رمان:دوستی و دشمنی
پارت:۴
دیانا: تو کی هستی🤨
متین:مهم نیست اومدم واسه ی کار
دیانا:قهطیه اینجا 😒
متین:نه قهطی نیست اگه نمیخوای میرم یه جا دیگه بای بای
دیانا:وایسا
متین:تو که منو استخدام نمی کنی 😕
دیانا:چرا میکنم
متین:مرسییی🥰
دیانا :فقط دیگه نبینم از این رفتارا بکنی
متین باشهرفتم بیرون
ارسلان:وایسا
متین:بله
ارسلان :نبینمت دیگه اینورا
متین:دیانا منو استخدام کرده
ارسلان:چیی
متین:بای فور اور 😂😎
ارسلان:رفتم تو اتاق دیانا میدونی داری چیکار میکنی
دیانا:منظورت چیه
ارسلان:چرا استخدامش کردی آدم درستی نیست
دیانا:دخالت نکن ارسلان
ارسلان:باشه ولی ....
لایک کنین بای🤍🤍🤍🤍🤍😘
پارت:۴
دیانا: تو کی هستی🤨
متین:مهم نیست اومدم واسه ی کار
دیانا:قهطیه اینجا 😒
متین:نه قهطی نیست اگه نمیخوای میرم یه جا دیگه بای بای
دیانا:وایسا
متین:تو که منو استخدام نمی کنی 😕
دیانا:چرا میکنم
متین:مرسییی🥰
دیانا :فقط دیگه نبینم از این رفتارا بکنی
متین باشهرفتم بیرون
ارسلان:وایسا
متین:بله
ارسلان :نبینمت دیگه اینورا
متین:دیانا منو استخدام کرده
ارسلان:چیی
متین:بای فور اور 😂😎
ارسلان:رفتم تو اتاق دیانا میدونی داری چیکار میکنی
دیانا:منظورت چیه
ارسلان:چرا استخدامش کردی آدم درستی نیست
دیانا:دخالت نکن ارسلان
ارسلان:باشه ولی ....
لایک کنین بای🤍🤍🤍🤍🤍😘
۷.۷k
۲۴ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.