از آشوب جهان به آغوش تو پناه میآورم
از آشوب جهان به آغوش تو پناه میآورم
ترسهایم را با دستهایت تاخت میزنم
و پشت دستهایت سنگر میگیرم
در جبههی تو با روزگار میجنگم
و تو را به هیچ دشمنی نمیبازم
سنگهایی که در مشتت داری را بیاور
تا یک گوشه برای خودمان خانه بسازیم
و قبل از اینکه کسی سقفش را
روی سرمان خراب کند
یکدیگر را در خانه کوچکمان ببوسیم
من از آشوب جهان به تو پناه میآورم
که آغوشت جانپناه است
و نوازشت مرهم زخمهایم...
جنگ آنقدرها هم چیز بدی نیست
بگذار جنگ بشود تا یادمان بیاید
من و تو در جبهه مقابل هم نیستیم
از یک جبههایم
از یک خاک
بگذار این بار برای هم بجنگیم نه با هم...
#مانگ_میرزایی
ترسهایم را با دستهایت تاخت میزنم
و پشت دستهایت سنگر میگیرم
در جبههی تو با روزگار میجنگم
و تو را به هیچ دشمنی نمیبازم
سنگهایی که در مشتت داری را بیاور
تا یک گوشه برای خودمان خانه بسازیم
و قبل از اینکه کسی سقفش را
روی سرمان خراب کند
یکدیگر را در خانه کوچکمان ببوسیم
من از آشوب جهان به تو پناه میآورم
که آغوشت جانپناه است
و نوازشت مرهم زخمهایم...
جنگ آنقدرها هم چیز بدی نیست
بگذار جنگ بشود تا یادمان بیاید
من و تو در جبهه مقابل هم نیستیم
از یک جبههایم
از یک خاک
بگذار این بار برای هم بجنگیم نه با هم...
#مانگ_میرزایی
- ۱۵.۸k
- ۱۸ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط