هزاردستان
هزاردستان
رضا تفنگچی: اومدی ، ما رو بی قرار کردی و رفتی ؟
ما که سرمون به راه بود و دلمون همه جا . ترک کسب و کار کردیم.
یارم نداریم ، از بی دلی بگو که ترک شهر و دیار کنیم.
ابوالفتح : یار پیدا میشه در عالم ، دیار ، نه.
رضا تفنگچی: قرار بود ، بیای ما رو ببری شکار . از یک شکار ناب حرف میزدی؟
یهو آب شدی به زمین ، ما رو تشنه کردی و آب انبار و سپردی دست یزید؟
آمدی یک گل آتش انداختی به دامن ما ، رفتی؟
رضا که دلخوش نشسته بود به جمع رفقا ، مست زندگی .
ابوالفتح : میام ، قرارمون عصر جلو نانوایی .
رضا تفنگچی بیا که آتش به گریبانم رسید...
رضا تفنگچی: اومدی ، ما رو بی قرار کردی و رفتی ؟
ما که سرمون به راه بود و دلمون همه جا . ترک کسب و کار کردیم.
یارم نداریم ، از بی دلی بگو که ترک شهر و دیار کنیم.
ابوالفتح : یار پیدا میشه در عالم ، دیار ، نه.
رضا تفنگچی: قرار بود ، بیای ما رو ببری شکار . از یک شکار ناب حرف میزدی؟
یهو آب شدی به زمین ، ما رو تشنه کردی و آب انبار و سپردی دست یزید؟
آمدی یک گل آتش انداختی به دامن ما ، رفتی؟
رضا که دلخوش نشسته بود به جمع رفقا ، مست زندگی .
ابوالفتح : میام ، قرارمون عصر جلو نانوایی .
رضا تفنگچی بیا که آتش به گریبانم رسید...
۱.۹k
۰۴ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.