مرحبا ای یار من مستم ز چشمانت یقین

مرحبا ای یار، من مستم ز چشمانت یقین
می برد قلب مرا یاد تو ای زیبا ترین

هم سرای قلب من، سر زن و هم دل جا گذار
جسم من قربان تو، وا کن دلُ و بر جان نشین

سینه پُر درد است و درمانش نگاهی از نگار
یار من شو ناز کن، دل باز کن، عشق است چنین

اینچنین هر لحظه ام، یادت به رویا ساز شد
دل به غم دمساز شد، برخیز و رخسارم ببین

یک شبی بر تخت رویای تو باید رخنه شد
رخت و تختت را به هم پیچیده و دل در کمین

من به یادت عادت دیرینه دارم دلبرم
یاد تو مشروب و من هم ساقیِ مستم، همین
#عاشقانه ها
دیدگاه ها (۲)

دنیا آنقدر جذابیت های رنگارنگ داردکه تا آخر عمر هم بدویچیزها...

#car#ماشین

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گردی ب...

فریاد را میکشیمناز را میکشیمآه را میکشیمانتظار را میکشیمدرد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط