من دختر سه ساله فخر زمانه ام

من دختر سه ساله فخر زمانه ام

نور دو چشم فاطمه را نازدانه ام

روز از فراق روی پدر همدم غمم

شبها انیس و مونس آه شبانه ام

بابا بیا که دل به امید تو بسته ام

در گوشه خرابه بود آشیانه ام

مانند شمع گشته دل عمه ام کباب

از بس که جان گداز بود این ترانه ام

هر کودکی به دهر بگیرد بهانه ای

تنها توئی و دیدن رویت بهانه ام

بابا ز راه لطف بیا و مرا ببر

از کنج این خرابه غم سوی خانه ام

دشمن به جای آن که تسلّی دهد مرا

از کینه می زند به خدا تازیانه ام
دیدگاه ها (۲)

همه رفتند و دل بی سروپا جاماندهاز هوای حرم کرب و بلا جا ماند...

عمه خدانگهدار رفتم از این زمانههمره رأس بابم به ملک جاودانهم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط