رمان همسر اجباری پارت صد وبیست ودو
#رمان_همسر_اجباری #پارت_صد وبیست ودو
من که انقد تعقیبت کردم.حتی یه بارم.
-پرهام بس کن من متاهل. و شوهرمم دوست دارم .
اینم بخاطر اینکخ احساس گناه میکردم واستادم.
-آنا از من پنهون نکن تو اونو دوست نداری تو متاهلی اما اجباری. من پات میمونم من شونه خالی نمیکنم بهترین
زندگیو واست میزارم از شوهرت تحقیق کردم و جریان زندگیتو میدونم آنا من با همه چی کنار اومدم خودتو از من
نگیر.
من هیچ حسی ب تو ندارم میفهمی.
من خودم عاشقم حالتو درک میکنم واسه این خواستم بی پرده باهات صحبت کنم که دل بسته پوچ نباشی.
من عاشق آریا هستم و همه چیرو تا حاال قبول کردم و حتی اگه آریا بره من تا ابد با تنهاییم سر میکنم
-آنا تو نمیدونی من چی میشم.
نمیدونی که اینطوری حرف میزنی بامن.
-پرهام من تورو نمیخوام نابود کنم نمیخوام عاشق کسی بشی ک خودش عاشقه.
-آنا من نمیتونم تو نباید با من این کارو میکردی .من واسه تو جونمو میدم حاال چطوری تحمل کنم.
-پرهام تمومش کن تو عاشقی از عشقت میگذری که من از عشقم بگذرم .تو از من نمیگذری.پس ب منم حق بده از
آریا نگذرم. حق دارم یا نه آریا عشقمه نمیتونم.
یکم تو سکوت موندیم و بعد پرهام خواست حرفی بزنه رو کرد سمت منو با بغض ادامه داد.میفهممت آنا و رفت پایین
دروبست و سرمو گذاشتم رو فرمون فوق العاده کم اورده بودم ...
رفتم خونه امشب احسان نمیومد مامانش تنها بود کلیم اسرار کرد که من برم پیششون اما روم نمیشد با شرایط
پیش اومده.
در باز کردم خونه تاریک بود کلید کنار درو زدم سری از رو تاسف تکون دادم آریا نبود نمیخواستم دنیا باشه. حتی
یه تماسم نداشت .البد از شرایط راضیه.لباسامو عوض کردموبرگشتم تو پذیرایی و نشستم جای همیشکی آری.
سرمو گذاشتم رو پشتی مبل نمیدونم چرا ازصبح چیزی نخورده بودم بازم گرسنه ام نبود از وقتی آریا رفته کال
سیرم واصال گرسنم نمیشد.
تلوزیون زیرو رو کردم.حوصله اونم نداشتم خاموشش کردم دلم بازم و بازم آریا روم میخواست.هه رفتم تو اتاقم.قبل
از این که دراز بکشم رو تخت خودمو تو آینه دیدم . رفتم جلو جلو تر.
دیگه اون آنا نبودم از رفتن آریا ب بعد موامم شونه نکرده بودم ینی دو روز.هه.مسواک نزده بود.هه.ای خدا شکر
بخاطر هرچی بهم دادی.اگه کسیم بگه جذابم بگه زیبام من بازم بدون آریا هیچ چیزی رو نمیخوام پرهام که سهله
Comments please
من که انقد تعقیبت کردم.حتی یه بارم.
-پرهام بس کن من متاهل. و شوهرمم دوست دارم .
اینم بخاطر اینکخ احساس گناه میکردم واستادم.
-آنا از من پنهون نکن تو اونو دوست نداری تو متاهلی اما اجباری. من پات میمونم من شونه خالی نمیکنم بهترین
زندگیو واست میزارم از شوهرت تحقیق کردم و جریان زندگیتو میدونم آنا من با همه چی کنار اومدم خودتو از من
نگیر.
من هیچ حسی ب تو ندارم میفهمی.
من خودم عاشقم حالتو درک میکنم واسه این خواستم بی پرده باهات صحبت کنم که دل بسته پوچ نباشی.
من عاشق آریا هستم و همه چیرو تا حاال قبول کردم و حتی اگه آریا بره من تا ابد با تنهاییم سر میکنم
-آنا تو نمیدونی من چی میشم.
نمیدونی که اینطوری حرف میزنی بامن.
-پرهام من تورو نمیخوام نابود کنم نمیخوام عاشق کسی بشی ک خودش عاشقه.
-آنا من نمیتونم تو نباید با من این کارو میکردی .من واسه تو جونمو میدم حاال چطوری تحمل کنم.
-پرهام تمومش کن تو عاشقی از عشقت میگذری که من از عشقم بگذرم .تو از من نمیگذری.پس ب منم حق بده از
آریا نگذرم. حق دارم یا نه آریا عشقمه نمیتونم.
یکم تو سکوت موندیم و بعد پرهام خواست حرفی بزنه رو کرد سمت منو با بغض ادامه داد.میفهممت آنا و رفت پایین
دروبست و سرمو گذاشتم رو فرمون فوق العاده کم اورده بودم ...
رفتم خونه امشب احسان نمیومد مامانش تنها بود کلیم اسرار کرد که من برم پیششون اما روم نمیشد با شرایط
پیش اومده.
در باز کردم خونه تاریک بود کلید کنار درو زدم سری از رو تاسف تکون دادم آریا نبود نمیخواستم دنیا باشه. حتی
یه تماسم نداشت .البد از شرایط راضیه.لباسامو عوض کردموبرگشتم تو پذیرایی و نشستم جای همیشکی آری.
سرمو گذاشتم رو پشتی مبل نمیدونم چرا ازصبح چیزی نخورده بودم بازم گرسنه ام نبود از وقتی آریا رفته کال
سیرم واصال گرسنم نمیشد.
تلوزیون زیرو رو کردم.حوصله اونم نداشتم خاموشش کردم دلم بازم و بازم آریا روم میخواست.هه رفتم تو اتاقم.قبل
از این که دراز بکشم رو تخت خودمو تو آینه دیدم . رفتم جلو جلو تر.
دیگه اون آنا نبودم از رفتن آریا ب بعد موامم شونه نکرده بودم ینی دو روز.هه.مسواک نزده بود.هه.ای خدا شکر
بخاطر هرچی بهم دادی.اگه کسیم بگه جذابم بگه زیبام من بازم بدون آریا هیچ چیزی رو نمیخوام پرهام که سهله
Comments please
۱۱.۶k
۱۱ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.