غزلیات
📜
#غزلیات
#رهی_معیری
#غزل_بیست_و_دوم
بگوش همنفسان آتشین سرودم من
فغان #مرغ شبم یا نوای عودم من؟
مرا ز چشم قبول آسمان نمی افکند
اگر چو اشک ز روشندلان نبودم من
مخور فریب محبت که دوستداران را
بروزگار سیه بختی آزمودم من
به باغبانی بی حاصلم بخند ای #برق
که #لاله کاشتم و خار و خس درودم من
نبود #گوهر یکدانه ای در این دریا
وگرنه چون #صدف آغوش می گشودم من
به آبروی قناعت #قسم که روی نیاز
به خاکپای فرومایگان نسودم من
اگر چه رنگ شفق یافت دامنم از اشک
همان #ستاره خندان لبم که بودم من
#گیاه دشت جنون خرم از من است رهی
که از سرشک روان رشک زنده رودم من
بیاد فیضی و گلبانگ #عاشقانه اوست
اگر #ترانه مستانه ای سرودم من
#اندیشمندانه_انتخاب_کنید
#اندیشمندان_جوان_سپنتا
لینک کانال 👈 @ajs_org
#غزلیات
#رهی_معیری
#غزل_بیست_و_دوم
بگوش همنفسان آتشین سرودم من
فغان #مرغ شبم یا نوای عودم من؟
مرا ز چشم قبول آسمان نمی افکند
اگر چو اشک ز روشندلان نبودم من
مخور فریب محبت که دوستداران را
بروزگار سیه بختی آزمودم من
به باغبانی بی حاصلم بخند ای #برق
که #لاله کاشتم و خار و خس درودم من
نبود #گوهر یکدانه ای در این دریا
وگرنه چون #صدف آغوش می گشودم من
به آبروی قناعت #قسم که روی نیاز
به خاکپای فرومایگان نسودم من
اگر چه رنگ شفق یافت دامنم از اشک
همان #ستاره خندان لبم که بودم من
#گیاه دشت جنون خرم از من است رهی
که از سرشک روان رشک زنده رودم من
بیاد فیضی و گلبانگ #عاشقانه اوست
اگر #ترانه مستانه ای سرودم من
#اندیشمندانه_انتخاب_کنید
#اندیشمندان_جوان_سپنتا
لینک کانال 👈 @ajs_org
- ۱۳۹
- ۳۰ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط